responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : تاریخ اسلام دوران پیامبر نویسنده : جمعی از نویسندگان    جلد : 1  صفحه : 207

ساكت شود.» [1]

رويارويى دو سپاه‌

بامداد هفدهم رمضان [2] دو سپاه در برابر هم قرار گرفتند. هنگامى كه رسول خدا (ص) چشمش به سپاه دشمن افتاد دست به دعا برداشت:

«خداوندا! اين قريش است كه با همه گردنفرازى و فخر فروشى خويش به ستيز با تو برخاسته و پيامبرت را تكذيب مى‌كند. خدايا! نصرت موعودت را برسان و آنان را همين امروز نابود كن.» [3]

پس از آن به آرايش جنگى سپاه و تنظيم صفها پرداخت و پرچم را به دست حضرت على (ع) داد. در مشاهده صف، يكى از سربازان به نام «سَوادِ بْنِ غَزِيَّه» را جلوتر از صف ديد، با چوب بر شكم او فشار آورد و فرمود: «راست بايست اى سواد!.» [4]

رسول خدا (ص) پيش از آغاز نبرد براى سپاهيان سخنرانى كرد و آنان را به پايدارى در نبرد توصيه نمود و فرمود:

«شكيبايى در نبرد از امورى است كه خدا در پرتو آن اندوه را مى‌زدايد و صاحبش را در آخرت (از عذاب) مى‌رهاند.» [5]

آنگاه در حقّ سپاهيان دعا كرد و با قلبى آكنده از ايمان و اخلاص رو به درگاه خدا نمود و عرضه داشت:

«بار پروردگارا! اگر اين گروه امروز (شكست بخورند و) نابود شوند، ديگر


[1] . المعازى، واقدى، ج 1، ص 54

[2] . السيرة النبويّه، ابن هشام، ج 2، ص 278

[3] . السيرة النبويّه، ابن هشام، ج 2، ص 237 و المغازى، ج 1، ص 59

[4] . المغازى، ج 1، ص 56

[5] . المغازى، ج 1، ص 58-59

نام کتاب : تاریخ اسلام دوران پیامبر نویسنده : جمعی از نویسندگان    جلد : 1  صفحه : 207
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست