سپاه شرك نيز صفهاى خود را منظّم كرد و پرچمها را به اهتزاز
در آورد.
تعداد آنان 950 نفر بود كه هفتصد شتر و يكصد اسب داشتند
و همه آنان زره بر تن داشتند.
نبرد با پيشروى مردى گستاخ از سپاه قريش به نام «اسْوَدِ
بْنِ عَبْدُالْاسَد» كه عهد كرده بود يا از حوض مسلمانان آب بنوشد و يا آنكه در اين
راه كشته شود، آغاز شد.
«حَمْزَةِ بن عبدالمطّلب» براى مقابله با او پيش تاخت
و با ضربت شمشير نيمى از ساق پايش را بريد. امّا «اسْوَد» پيش مىخزيد تا خود را به
حوض برساند كه با دوّمين ضربت «حَمزه» مواجه شد و به داخل حوض افتاد و هلاك شد. [2]
نبرد تن به تن
پس از كشته شدن «اسْوَدِ مخزومى» سه تن از دلاوران قريش
به نامهاى «عُتْبَه»، برادرش «شَيْبَه» و فرزندش «وَليد» پيش آمدند و مبارز طلبيدند.
سه تن از جوانان انصار در پاسخ آنان به ميدان آمدند و چون خود را معرّفى كردند، جنگاوران
قريش از نبرد با آنها سرباز زدند و فرياد برآوردند:
«اى محمّد! هماوردان از قوممان، قريش را به نبرد با ما
بفرست.»
رسول خدا (ص) «عُبَيْدِةِ بْنِ حارِثْ»، «حَمْزَةِ بْنِ
عَبْدُالْمُطَّلِب» و «عَلىّ بنِ ابيطالِب» عليه السّلام را به جنگ آنان فرستاد. حضرت
على (ع) در همان لحظه اول رقيب خود «وَليد» را از پاى درآورد. پس از آن به كمك عمويش
«حَمْزَه» شتافت و با يك ضربت رقيب او «شَيْبَه» را دو نيم كرد. سپس به يارى پسر عمويش
«عُبَيْدَه»- كه با ضربت «عُتْبَه» يك پايش قطع شده بود- رفت و عتبه را نيز به هلاكت
رسانيد. [3]
[1] . «اَللّهُمَّ اِنْ تَهْلِكْ هذِهِ الْعِصابَةُ الْيَوْمَ
لاتُعْبَدُ.» السّيرة النبويّه، ابن هشام، ج 2، ص 279