نام کتاب : تاریخ اسلام دوران پیامبر نویسنده : جمعی از نویسندگان جلد : 1 صفحه : 21
فاتحان بزرگ تاريخ بود؛ زيرا فتح چنين سرزمين بىآب و
سوزانى كار بسيار مشكلى بود؛ چون به سختى مىشد سپاهى را از آن عبور داد. وانگهى عربستان
نه از نظر اقتصادى چيزى داشت و نه عرب بيابانى قابل كنترل و انتظام بود.
«گوستالوبون» مورّخ فرانسوى مىنويسد:
«اسكندر مقدونى درصدد حمله به مناطق عربنشين و شام و
فلسطين بود كه از دنيا رفت. پس از وى، متصرّفاتش ميان سردارانش تقسيم شد. «آنتيگون»
يكى از سرداران وى، پسر خود «دِمِتْرِيوس» را به جنگ اعراب فرستاد.
وى وقتى وارد «پترا» (يكى از شهرهاى جزيرة العرب) شد اعراب
به او گفتند: «اى امير بزرگ! چرا با ما مىجنگى؟ ما در ريگستانى به سر مىبريم كه فاقد
كليّه وسائل زندگى ومحروم از تمام نعمتهايى است كه اهالى شهرها و قصبات از آن بهرهمندند.
ما سكونت در يك چنين صحراى خشك را بدين جهت اختيار كردهايم كه نمىخواهيم بنده كسى
باشيم؛ بنابراين، هداياى ما را بپذير و بازگرد! و بدان كه عرب نبطى، از يان به بعد
دوست صميمى تو خواهد بود. و اگر مىخواهى اين محاصره را ادامه دهى، صريحاً به تو مىگوييم:
طولى نخواهد كشيد كه دچار مشكلات و مصيبتهاى فراوان خواهى شد. و هيچ وقت هم نمىتوانى
ما را مجبور كنى كه شيوه زندگىاى را كه از كودكى با آن مأنوس شدهايم تغيير دهيم؛
و اگر به فرض بتوانى از ميان ما اشخاصى را اسير كنى، آنان غلامانى بدانديش خواهند بود
و هيچ وقت نمىتوانند طرز زندگى خود را رها كرده وروش ديگرى برگزينند.»
«دمتريوس» اين پيغام صلح را مغتنم شمرده، هدايا را پذيرفت
و بازگشت. [1]
[1] . تمدن اسلام و غرب، ص 93-94. ترجمه فخر داعى گيلانى
نام کتاب : تاریخ اسلام دوران پیامبر نویسنده : جمعی از نویسندگان جلد : 1 صفحه : 21