responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : تاریخ اسلام دوران پیامبر نویسنده : جمعی از نویسندگان    جلد : 1  صفحه : 228

جوانان اينگونه استدلال مى‌كردند كه‌اى پيامبر خدا! مى‌ترسيم دشمن خيال كند ما از روبرو شدن با او ترسيده‌ايم و نخواسته‌ايم از شهر بيرون برويم وانگهى ما خوش نمى‌داريم كه قريش پيش بستگانشان برگردند و بگويند: محمد را در برج و باروهاى يثرب محاصره كرديم! و اعراب را بر ما دلير كنند. [1]

تصميم نهايى‌

در نتيجه اصرار جوانان، رسول خدا (ص) رأى اكثريت را پذيرفت. پيامبر (ص) نماز جمعه را با مسلمانان بپا داشت و در سخنانش آنان را به جديت و جهاد دعوت كرد و به آنان دستور داد كه خودشان را براى جنگيدن با دشمن مهيا سازند، آنگاه نماز عصر را به جماعت خواند سپس فوراً به خانه رفت و لباس رزم پوشيد، كلاهخود بر سر گذارد و شمشير بر كمر بست. وقتى با اين وصف از خانه بيرون آمد آنان كه بر سر بيرون رفتن اصرار مى‌ورزيدند، پشيمان شدند و با خود گفتند: «حق نداشتيم بر موضوعى اصرار كنيم كه پيامبر به خلاف آن تمايل دارد.» از اينرو، نزد رسول خدا رفته و گفتند: «حال اگر مى‌خواهى در مدينه بمان.» رسول خدا فرمود: «شايسته نيست كه پيامبرى لباس رزم بپوشد و قبل از آنكه خدا سرنوشت جنگ با دشمنانش را روشن كند، لباس رزم را از تن بدر كند.»

اكنون آنچه مى‌گويم انجام دهيد: «بنام خدا رهسپار شويد كه اگر شكيبا باشيد، پيروز خواهيد شد.» [2]


[1] . مغازى واقدى، ج 1، ص 209-212

[2] . همان مدرك، ص 213-214

نام کتاب : تاریخ اسلام دوران پیامبر نویسنده : جمعی از نویسندگان    جلد : 1  صفحه : 228
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست