responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : تاریخ اسلام دوران پیامبر نویسنده : جمعی از نویسندگان    جلد : 1  صفحه : 236

ابُو عامِر با شنيدن اين سخن، كه برخلاف انتظارش بود و او را نزد مكيان بى آبرو ساخت، گفت:

«پس از من قبيله‌ام را فتنه‌اى رسيده است.» سپس با آن جنگ را آغاز كرد. سپاه اسلام او و افرادش را سنگ باران كردند و پسرش حَنْظَله كه در سپاه اسلام بود از رسول خدا (ص) اجازه خواست تا پدرش را به قتل رساند. اما رسول خدا (ص) اجازه نداد. [1]

پس از عقب نشينى ابوعامر، «طَلْحَةِ بْنِ أبى طَلْحَه پرچمدار مشركان كه به او قوچ سپاه مى‌گفتند، مغرورانه پيش تاخت و فرياد زد: «شما مى‌گوييد كه كشتگان شما در دوزخند و كشتگان ما در بهشت. در اين صورت آيا كسى هست كه من او را به بهشت روانه سازم يا او مرا به دوزخ؟!» على عليه السلام به مقابله با او برخاست. نبرد تن به تن آغاز شد و به فاصله كوتاهى پرچمدار سپاه شرك با شمشير على عليه السلام از پاى درآمد. رسول خدا شادمان شد و رزمندگان اسلام بانگ تكبير بر آوردند.

برادر «طَلْحَه» پرچم را برداشت و پيش آمد در حالى كه چند نفر ديگر براى برداشتن پرچم و دفاع از كيان شرك در صورت سرنگونى آن، مهيا بودند. [2]

موسيقى عامل تحريك دشمن‌

رزمندگان اسلام براى دفاع از آرمان مقدسشان مى‌رزميدند و آرزوى شهادت در سر مى‌پروراندند. ولى سپاه شرك در نبرد جز دست يابى به آرزوهاى پست مادى انگيزه‌اى و جز انتقام، هدفى نداشتند، و سران شرك همين انگيزه‌هاى سربازانشان را در حين نبرد تقويت مى‌كدند و اين بر عهده زنان هرزه شان بود كه آلات موسيقى مى‌نواختند و با آهنگى مخصوص ترانه مى‌خواندند تا از سوئى غرايز جنسى افرادشان را تحريك كنند و از سوى ديگر كينه انتقام جويى آنان را بالا برند و بر اثر تأثير روانى آن به پيكار ادامه دهند.

شعرى كه زنان هرزه مى‌خواندند، چنين بود:


[1] . مغازى واقدى، ج 1، ص 223

[2] . همان مدرك

نام کتاب : تاریخ اسلام دوران پیامبر نویسنده : جمعی از نویسندگان    جلد : 1  صفحه : 236
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست