نام کتاب : تاریخ اسلام دوران پیامبر نویسنده : جمعی از نویسندگان جلد : 1 صفحه : 237
«ما دختران طارقيم. روى فرشهاى زيبا قدمى مىزنيم. اگر
بدشمن رو كنيد، با شما همبستر مىشويم، و اگر پشت به دشمن نماييد و فرار كنيد از شماها
جدا مىشويم. [1]
حمله عمومى
على (ع) باز بر پرچمدارى جديد حمله برد و او نيز به خون
كثيفش در غلطيد.
به فرمان رسول خدا (ص) حمله عمومى آغاز گرديد و رزمندگان
اسلام با شجاعتى وصفناپذير مىرزميدند و در اين ميان تنى چند چون على عليه السلام،
حَمْزه و ابُودُجانَه، نمايشى بزرگ از بى باكى را در تاريخ بشر ثبت كردند. آنان بسان
صاعقهاى بر سپاه دشمن زدند و تمام تلاش آنان اين بود كه پرچمدار را از پاى در آورند
و نبرد، بيشتر در اين قسمت متمركز بود، چرا كه در آن زمان، سرنگونى پرچم به منزله شكست
و پايان نبرد به حساب مىآمد و بدين خاطر پرچمداران سپاه شرك نهايت شجاعت را از خود
بروز مىدادند و افراد قبيله «بَنى عَبْدالدّار» با نهايت خشم در اطراف پرچمشان مىجنگيدند
و هر گاه پرچمدارى كشته مىشد، نيروى احتياط بعدى بلافاصله پرچم را بر مىافراشت. در
اين هنگامه، سه بار نيروى سواره نظام دشمن قصد عبور از تنگه و محاصره سپاه اسلام را
داشت كه هر بار با دلاوريهاى مردانه و تيربارانهاى نيروهاى «عَبْدُ اللَّه بْنِ جُبَيْر»
عقب نشينى كردند.
نه نفر از پرچمداران «عَبْدُ الدّار» يكى پس از ديگرى،
با شمشير على عليه السلام و رشادتهاى حمزه و تيرهاى عاصِمِ بْنِ ثابِت از پاى در آمدند.
رعب و وحشت بيمانندى مشركان را فرا گرفت و براى آخرين بار پرچم را به دوش غلامى حبش
بنام «صُوأب» دادند. «صُوأب» با چهرهاى سياه، قيافهاى وحشتناك، در حالى كه از خشم
چشمانش سرخ شده و دهانش كف كرده بود، همچنان پيش مىآمد تا به سوى رسول خدا (ص)