responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : تاریخ اسلام دوران پیامبر نویسنده : جمعی از نویسندگان    جلد : 1  صفحه : 258

بلال دستور داد تا مردم را براى تعقيب دشمن دعوت و اعلام كند كه جز كسانى كه ديروز در جنگ شركت داشته‌اند، كسى با ما همراه نشود.

عدّه‌اى از مسلمانان جراحتهاى سختى داشتند، ولى فوراً برخاستند و لباس رزم به تن كردند و سلاح بر دوش آمده شدند. پيامبر (ص) پرچم را بدست على عليه السلام سپرد و عَبْدُاللَّه بْنِ امِ مَكْتُوم را در مدينه جانشين خود قرار داد. علت اين حركت حيرت‌انگيز، آن بود كه رسول خدا (ص) دريافت كه سپاهيان قريش تصميم گرفته‌اند به مدينه بازگردند و كار را يكسره كنند.

رسول خدا (ص) تا حَمْراء الْأسَد (بيست كيلومترى مدينه) پيش رفت. در آنجا دستور داد سپاهيان در دشت وسيعى متفرق شوند و شبانه آتش افروزند تا دشمن گمان كند سپاه عظيمى او را تعقيب مى‌كند. رسول خدا (ص) سه شب در آنجا ماند و اين برنامه هر سه شب تكرار شد.

«مَعْبَد خُزاعى» خدمت پيامبر (ص) رسيد، گزارش داد كه قريش قصد حمله دوباره به مدينه را دارند. آنگاه مَعْبَد به سوى ابوسفيان رفت و به او گفت: من چهره هائى از خشم و غضب برافروخته ديدم و سپاهى بيكران. ابوسفيان از اين گزارش وحشت زده شد و از قصد حمله به مدينه منصرف گرديد.

اين مانور نظامى، روحيه مجاهدان اسلام و مردم مدينه را بالا برد و ترس را از دل آنان زدود و در دل دشمن ترس افزود؛ به گونه‌اى كه وقتى پس از سه روز مسلمانان به مدينه بازگشتند، گويا از فتحى بزرگ مى‌آيند. [1]

پيمان شكن به دام مى‌افتد

رسول خدا (ص) ابوُعَزَّه، شاعر بلبل زبان قريش را كه در نبرد بدر به اسارت


[1] . طبقات ابن سعد، ج 2، ص 48 - مغازى واقدى، ج 1، ص 338 - تاريخ طبرى، ج 2، ص 534 - تفسير نورالثقلين، ج 1، ص 410 - سيره حلبى، ج 2، ص 257 - سيره ابن هشام، ج 2، ص 101 و تفسير نمونه، ج 3، ص 177-174

نام کتاب : تاریخ اسلام دوران پیامبر نویسنده : جمعی از نویسندگان    جلد : 1  صفحه : 258
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست