responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : تاریخ اسلام دوران پیامبر نویسنده : جمعی از نویسندگان    جلد : 1  صفحه : 288

كرد. [1]

نيروهاى اطلاعاتى سپاه اسلام در قرارگاه فرماندهى دشمن‌

رسول خدا (ص) پس از آگاهى از اختلاف نظرى كه ميان سران احزاب روى داد، در آن هنگامه سرما و طوفان، «حُذَيْقَةِ بْنِ يَمان» را مأمور كرد تا به ميان دشمن برود و از وضعيت آنها كسب اطلاع كند.

حُذَيْقَة مى‌گويد: «رفتم و در تاريكى شب وارد اردوگاه دشمن شدم. ديدم گِرد باد شديدى مى‌وزد و باد، اين لشكر خدا نه ديگى برايشان بر جاى گذارده، نه خيمه‌اى و نه آتشى. در ميان سران احْزاب وارد شدم و نشستم. ابوسفيان برخاست و گفت: «هر كس مواظب باشد كسى كه در كنارش نشسته، كيست؟»، حُذَيْقَة مى‌گويد: «من بلافاصله دست فردى كه در كنارم نشسته بود گرفتم و گفتم تو كيستى؟» گفت: «من مُعاوية بن ابوسفيان.» دست فردى كه در طرف چپ من نشسته بود گرفتم و گفتم تو كيستى؟ گفت:

«عَمْرِوبن عاص.» آنگاه ابوسفيان چنين گفت: «ما نمى‌توانيم بيش از اين پايدارى كنيم و در اين سرماى شديد اينجا بمانيم. مركبها و اسبهاى ما ناتوان و افراد ما مريض شده‌اند.

از سوئى يهود به ما خيانت و با محمّد سازش كرده است. طوفانهاى شديد را بنگريد كه برايمان هيچ چيز بر جاى نگذاشته است. آتشمان را خاموش و خيمه‌هاى ما را پاره نموده است. بيم آن مى‌رود كه جنگ و كشمكش در داخل سپاه درگير شود. بنابراين، بايد بارهاى خود را ببنديم و به مكّه برگرديم.»

هنوز سپيده صبح ندميده بود كه سپاه ده هزار نفرى احزاب مفتضحانه فرار را بر قرار ترجيح داد و به سوى مكّه رهسپار گرديد. و بدينگونه خداوند نصرت را نصيب مسلمانان و شكست و از هم پاشيدگى را نصيب احزاب گردانيد.

صبح چهارشنبه- 23 ذى القعهده- در برابر پيامبر (ص) و سپاه اسلام كسى از


[1] . سيره ابن هشام، ج 3، ص 240 - مغازى واقدى، ج 2، ص 480 و تاريخ طبرى، ج 2، ص 578

نام کتاب : تاریخ اسلام دوران پیامبر نویسنده : جمعی از نویسندگان    جلد : 1  صفحه : 288
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست