نام کتاب : تاریخ اسلام دوران پیامبر نویسنده : جمعی از نویسندگان جلد : 1 صفحه : 368
«به خدا قسم! اگر به اندازه درختان «تِهامَه» گوسفند
و شتر براى شما باشد، همه را تقسيم خواهم كرد. در من ترس و بُخل و دروغى نخوهيد يافت.
حق من از اين غنائم بيش از يك پنجم (خُمْس) نيست. آن را هم به شما خواهم بخشيد. پس
حتى اگر نخ و سوزنى برداشتهايد بازگردانيد كه خيانت در غنيمت، در روز قيامت جز ننگ
و آتش و بدنامى، جزائى ندارد.» در اين هنگام، مردى از انصار كلافى نخ آورد و عرض كرد:
«يا رسول اللَّه! اين كلاف نخ را برداشتم تا جهاز شتر خود را بدوزم.»
پيامبر (ص) فرمود: «حق من از اين كلاف، از آن تو باشد.»
مرد انصارى عرض كرد: اگر كار به اين سختى است، نيازى به آن ندارم. و آن را روى غنائم
ديگر گذاشت. [1]
دلجوئى شدگان
وقتى تقسيم غنائم آغاز شد و سهميه همه افراد پرداخت گرديد،
رسول خدا خُمْس غنائم را ميان سران قريش تقسيم نمود و به هر يك از ابُوسُفْيان و پسرش
معاويه و حَكيمِ بْنِ حِزام و حارِث بْنِ حارِث و حارِثِ بْنِ هِشام و ... كه همگى
تا ديروز از سران شرك و كفر بودند، صد شتر داد و به كسانى كه موقعيت كمترى را دارا
بودند، پنجاه شتر و يا كمتر. [2]
دليل بخششهاى رسول خدا (ص) دو چيز بود: اول آنكه اينان
تحت تأثير عواطف و محبتهاى رسول خدا (ص) قرار گيرند و قلبشان به اسلام متمايل شود و
كينه از دلهايشان زدوده گردد و به اصطلاح، «تَأليف قُلُوب»- كه يكى از موارد مصرف زكات
در فقه اسلامى است- به عمل آيد. دوم اينكه ديگر سران قبايل مشرك جزيرة العرب، پذيراى
اسلام شوند تا با درگيرى كمتر، باقى مانده مردم جزيرة العرب هم به اسلام بگروند.