ماه رجب، سال نهم هجرى مصادف با تابستانى گرم و سوزان
بود. پس از يك دوره قحطى و گرانى كه مردم را به ستوه آورده بود فصل چيدن ميوهها و
خرما رسيد. مردم مىخواستند نفسى تازه كنند كه خبرهاى هراس انگيزى دائر بر اينكه مسلمين
از طرف مرزهاى شمالى شرقى عربستان از سوى امپراطورى روم مورد تهديد قرار گرفتهاند
به پيامبر (ص) رسيد.
بازرگانان نَبَطى كه جهت فروش آرد و روغن زيتون به مدينه
مىآمدند گفتند:
«امپراطور روم، «هِرَقْل» [3]، در منَطقه «بَلْقاء» لشگرى
گران گِرد آورده و آذوقه و حقوق يكساله آنان را پرداخته و قبائل مرزنشين عرب بنام «لَخْم»
و «جُذام» را نيز با خود هماهنگ كرده است و قصد حمله به سرزمينهاى اسلامى و نابودى
نهضت اسلام را دارد.»
رسول خدا (ص) براى بسيج سپاهى عظيم كه توان روياروئى با
نيروهاى ابرقدرت رُوم را داشته باشد مهيا شد.