نام کتاب : تاریخ اسلام دوران پیامبر نویسنده : جمعی از نویسندگان جلد : 1 صفحه : 375
فرستادند. هر كس در حدّ توان، ايثارگرانه در كمك به جبهه
كوشا بود. براى نمونه كارگر تهيدستى يك صاع (سه كيلو) خرما آورد و به پيامبر (ص) عرض
كرد: «اى رسول خدا! من در نخلستان كار كردهام و دو صاع خرما اجرت گرفتهام يكى را
براى خانوادهام گذاشتم و يكى را هم براى هزينه جنگ آوردهام.»
منافقين در اينجا هم به تبليغات سوء خود ادامه دادند.
اگر توانگرى كمك مالى مىكرد، مىگفتند: رياكارى مىكند. و اگر فقيرى از روى اخلاص
كمكى ناچيز مىكرد، مىگفتند: خدا به اين كمكها احتياجى ندارد. [1]
خداوند در قرآن، پيرامون اين سخن منافقين مىفرمايد:
«كسانى كه مؤمنان داوطلب كمك را، و نيز كسانى را كه جز
آنچه در تنگدستى مىدهند، چيزى ندارد، در كار صدقه دادن عيب مىگيرند و مسخره مىكنند،
خدا تمسخرشان مىكند و برايشان عذابى دردناك است.» [2]
اشك حسرت
در مقابل توطئه و شايعه پراكنى منافقين، گروهى مؤمن پاك
دل هم به شوق شرك در نبرد، نزد رسول خدا (ص) شتافتند و چون فقير بودند و وسيلهاى براى
سوار شدن در اختيارشان نبود، از حضرتش خواستند تا به آنان مركبى عطا نمايد تا در ركابش
دشتهاى دور را به پيمايند و در اين جهاد مقدس شركت جويند.
رسول خدا (ص) فرمود: «چيزى ندارم تا شما را بر آن سوار
كنم.»
اينان از اينكه توفيق شركت در جهاد را نيافتهاند، گريان
و اسفناك از نزد رسول خدا (ص) بيرون آمدند. اين گروه در تاريخ اسلام به «يكّاؤون»
(بسيار گريه كنندگان) مشهور شدند. [3]
[1] . تفسير مجمع البيان، ج 5، ص 257 و اسباب النزول،
واحدى، ص 172