«امروز دين شما را به كمال رسانيدم و بر شما نعمتم را
تمام كردم و اسلام را به عنوان دين، براى شما پسنديدم.»
در اين هنگام، رسول خدا (ص) فرمود: «اللَّه اكْبَر، بر
كمال يافتن دين و تمام شدن نعمت و خشنودى خدا به رسالت من و ولايت عَلى عَلَيْهِ السَّلام
بعد از من.» سپس مسلمانان به عَلىِّ بْنِ ابيطالِب (ع) بعنوان امير مُؤمنان، تبريك
گفتند. قبل از هر كس، ابُوبَكر و عُمَر به نزد على عليه السّلام آمدند و گفتند: «بَهْ
بَهْ، براى تو، اى پسر ابى طالب! كه صبح و شام كردى در حالى كه مولاى من و مولاى همه
زنان و مردان مؤمنى.» سپس، حَسَّانِ بنِ ثابِت، شاعر نهضت اسلام، گفت: يا رسول اللَّه!
اجازه فرما تا در اين باره اشعارى بسرايم. رسول خدا (ص) فرمود: بگو، به ميمنت و بركت
الهى. حَسّان فىِ الْبِداهه، حادثه غدير خُم را به شعر بيان كرد. در اينجا سه بيت از
شعر او را نقل مىكنيم:
يُنادِيهِمُ يَوْمَ الْغَديرِ نَبِيُّمْ
بِخُمٍّ فَاسْمَعُ
بِالرَّسولِ مُنادِياً
فَقال لَهُمْ: قُمْ يا عَلِىٌّ فَأِنَّنى
رَضيتُكَ مِنْ بَعْدى
اماماً وَ هادِياً
فَمَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا وَلِيُّهُ
فَكُوُنُوا لَهُ اتْباعُ
صِدْقٍ مَوالِياً
يعنى: روز غدير پيامبر (ص) مردم را در خُم ندا داد. چه
نداى رسائى!
به على عليه السّلام فرمود: برخيز كه من ترا پس از خويش،
به امامت و هدايت مردم، انتخاب كردم.
من مولاى هر كسى باشم، عى ولّى اوست. پس از روى صدق و
راستى، پيرو و دوست او باشيد. [2]
[3] . الغدير، ج 1، ص 129 و تفسير الميزان، ج 6، ص
53-59. مرحوم علامه امينى در كتاب عظيم و تحقيقى خود، «الغدير» حديث غدير را از زبان
يكصد و ده صحابى بيان داشته و نيز گفتار محدثين و مورخين اهل سنت درباره غدير را ذكر
كرده است. لازم به تذكر است اين كتاب به فارسى نيز ترجمه شده است
نام کتاب : تاریخ اسلام دوران پیامبر نویسنده : جمعی از نویسندگان جلد : 1 صفحه : 402