همانا من در انتقال بسراى ديگر و رسيدن به كنار حوض، بر
شما سبقت مىگيرم. و شما در كنار حوض، بر من وارد مىشويد ... كه در آن بشماره ستارگان،
قدحها و جامهاى سيمين است. بينديشيد و مواظب باشيد كه پس از من، با دو چيز گرانبها
و ارجمند، كه در ميان شما مىگذارم، چگونه رفتار مىنماييد؟!» يكى از ميان جمعيت بانگ
برآورد كه:
يا رسول اللَّه! آن دو چيز گرانبها و ارجمند چيست؟ فرمود:
آنكه بزرگتر است، كتاب خدا و ريسمان استوار الهى ميان خدا و شماست. و آن ديگر كه كوچكتر
است، عِتْرَت (اهل بيت) من مىباشد. خداى مهربان و دانا مرا آگاه كرده كه اين دو هرگز
از هم جدا نخواهند شد تا كنار حوض (كَوْثَر) بر من وارد شوند، و من اين امر (جدا نشدن
كتاب و عترت) را از پروردگار خود درخواست نمودهام. پس بر قرآن و عترت، پيشى نگيريد
و از پيروى آن دو باز نايستيد كه هلاك خواهيد شد.»
سپس دست على عليه السّلام را گرفت و آنرا به اندازهاى
بلند كرد كه سفيدى زير بغل هر دو نمايان شد و مردم او را ديدند و شناختند. و فرمود:
«اى مردم! كيست كه بر اهل ايمان از خودشان سزاوارتر است؟» گفتند: «خدا و رسولش داناترند.»
فرمود: «همانا خدا، مولاى من است و من مولاى مؤمنينم و از آنان به خودشان اوْلى و
سزاوارترم. پس هر كس كه من مولاى اويم، على عليه السّلام مولاى او است.» [1] و اين
سخن را سه بار و بنا بگفته احمد حنبل- پيشواى حنبلىها- چهار بار تكرار كرد. سپس دست
به دعا برداشت و فرمود:
«بارالها! دوست بدار آنكه او را دوست دارد و دشمن بدار
آنكه او را دشمن دارد، و يارى فرما ياران او را و خوار گردان خواركنندگان او را و او
را محور و مدار حق قرار بده.» [2]