نام کتاب : تاریخ اسلام دوران پیامبر نویسنده : جمعی از نویسندگان جلد : 1 صفحه : 415
رحلتش را به من داد و غمناك شدم. و بار ديگر بشارت داد
كه تو نخستين كس از اهل بيتم هستى كه به من ملحق مىشوى. بدين خاطر خوشحال شدم!» [1]
پيامبر (ص) در آخرين لحظههاى حياتش، على عَلَيْهِ السَّلامْ
را خواست و به او فرمود:
عى جان! سرم را در آغوش گير كه امر خدا رسيده است.
يا على! هنگامى كه جان سپردم، مرا غسل بده و اولين بار
بر من نماز بگزار. آنگاه، در حالى كه سرش در آغوش على عليه السّلام بود بسوى خدا شتافت.
اين مصيبت بزرگ، در تاريخ دوشنبه، 28 ماه صفر، سال يازدهم
هجرى، [2] مطابق هفتم خرداد، سال يازدهم ه. ش واقع شد.
على عليه السّلام، پيكر پاك رسول اللَّه (ص) را غسل داد
و كفن كرد و بر آن نماز گزارد و در حالى كه اشك از چشمانش روان بود فرمود:
«پدر و مادرم فداى تو باد اى رسول خدا! همانا با مرگ
تو (وحى) منقطع گرديد.
چيزى كه با مرگ ديگران (پيامبران) قطع نگرديد. (يعنى:
نبوت و احكام الهى و اخبار آسمانى) ... اگر امر به شكيبائى و نهى از ناله و فغان نفرموده
بودى، در فراق تو آنقدر گريستم كه سرچشمه اشكم خشك شود. [3]»
پس از اتمام غسل آن حضرت، ابتدا على (ع) بر بدن آن حضرت
نماز خواند سپس مسلمانان دسته دسته آمدند و بر بدن آن حضرت نماز خواندند. سپس رسول
خدا (ص) را در خانهاش كنار مسجد، دفن كردند. [4]
اين نور هرگز خاموش نمىشود
پيامبر (ص) به دار بقا شتافت. اما اين نور هرگز خاموش
نشد و نمىشود. آئين او
[1] . طبقات ابن سعد، ج 2، ص 247-248 - ارشاد شيخ مفيد،
ص 98 و اعلام الورى، ص 143. ذهبى در كتاب سيره ضمن بيان واقعه نوشته پيامبر (ص) به
حضرت زهرا فرمود: آيا تو راضى نيستى كه سرور زنان مومنه يا سيده زنان اين امت باشى؟
و فاطمه خندان شد (سيره ذهبى، ص 380)