responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : تاریخ اسلام دوران پیامبر نویسنده : جمعی از نویسندگان    جلد : 1  صفحه : 93

كرد.» [1]

سپس در حالى كه اشك در چشمانش حلقه زده بود از نزد «ابوطالب» بيرون رفت.

«ابوطالب» او را صدا زد و گفت: «برادرزاده‌ام برگرد.» پيامبر (ص) برگشت. «ابوطالب» گفت:

«اى برادرزاده! برو و آنچه را دوست دارى بگو، سوگند به خدا، در برابر هيچ چيز تو را تسليم نخواهم كرد.» [2]

نيرنگى ديگر

در دو ديدار ياد شده براى قريش مسلّم شد كه «ابوطالب» به هيچ وجه دست از حمايت محمّد و آيين او بر نمى‌دارد. از اين‌رو، براى جلب رضايت «ابوطالب»، در صدد جايگزينى فردى به جاى محمّد (ص) شدند. «عُمارَةِ بْنِ وَليد» را نزد «ابوطالب» بردند و گفتند:

«اين، نيرومندترين و زيباترين جوان قريش است. او را به فرزندى خويش برگزين و خونبها و ياريش براى تو باشد. در مقابل، برادرزاده‌ات را كه با دين تو و پدرانت به مخالفت برخاسته و قومت را پراكنده ساخته و آنان را بى‌خرد خوانده است، به ما تسليم كن تا او را بكشيم.»

«ابوطالب» از پيشنهاد سفيهانه آنان سخت برآشفت و گفت:

«سوگند به خدا، به كارى بس زشت مرا فرا خوانديد! آيا فرزند خود را به من مى‌سپاريد تا او را پرورش دهم و به جاى او فرزندم را در اختيار شما گذارم تا او را به قتل رسانيد!؟ سوگند به خدا، چنين چيزى هرگز شدنى نيست.» [3]


[1] . يٰا عَمِّ‌! وَاللّٰهِ لَوْ وَضَعُوا الشَّمْسَ فى يَميٖنىٖ وَالْقَمَرَ فىٖ يَسٰارى عَلىٰ أَنْ أَتْرُكَ هٰذَا الأَمْرَ حَتّىٰ يُظْهِرَهُ اللّٰهُ اَوْ اَهْلِكَ فيٖهِ‌، مٰا تَرَكْتُهُ‌

[2] . ر. ك. السيرة النبويّة، ابن هشام، ج 1، ص 284-285

[3] . ر. ك. السيرة النبويه، ج 1، ص 285

نام کتاب : تاریخ اسلام دوران پیامبر نویسنده : جمعی از نویسندگان    جلد : 1  صفحه : 93
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست