نام کتاب : تاریخ تحلیلی پیشوایان نویسنده : رفیعی، علی جلد : 1 صفحه : 116
به خشم آمد و بر
سر امام عليه السلام فرياد برآورد: «آنقدر جرى شدهاى كه پاسخ مرا مىدهى؟! او را ببريد
و گردن بزنيد!»
امام عليه السلام
بدون بيم از تهديد پسر زياد خطاب به وى فرمود:
مرا از كشتن مىترسانى؟!
مگر نمىدانى كه كشته شدن، خوى ما و شهادت، مايه سربلندى و كرامت ما است. [1]
سخنان منطقى و روشنگر
امام سجاد و زينب كبرى عليهما السلام و موضعگيرى قاطع آن دو بزرگوار در برابر دژخيم
كوفه وى را بر آن داشت تا دست به دو اقدام بزند: نخست عمر سعد را احضار كرد و تلاش
نمود تا فرمان خويش مبنى بر قتل امام حسين عليه السلام را از او بگيرد [2] تا به گمان
خويش در آينده بتواند خويشتن را از گناه كشتن فرزند پيامبر صلى الله عليه و آله تبرئه
نمايد. و ديگر نامهاى به يزيد نوشت و در مورد سرنوشت اسيران كسب تكليف كرد.
اسيران اهل بيت عليهم
السلام پس از كوفه به شام برده شدند. شام بر خلاف كوفه زير سلطه و نفوذ كامل امويان
بود. در نتيجه مأموريت قافلهسالاران كاروان اسارت را با مشكلات بيشترى مواجه مىكرد.
اهل بيت عليهم السلام
در ميان هلهله و شادى مردم و زخمزبانها و نگاههاى تحقيرآميز آنان در روز اول ماه صفر،
سال 61 هجرى وارد شام و به كاخ يزيد برده شدند. [4] امام سجاد عليه السلام در آغاز
ورود با شهامت و دليرى خطاب به يزيد فرمود:
اى يزيد! چه گمان
مىبرى اگر رسول خدا صلى الله عليه و آله ما را به اين حال ببيند؟
سخن امام عليه السلام
حاضران را منقلب كرد؛ آن چنان كه همگان گريستند. يزيد ناگزير