نام کتاب : تاریخ تحلیلی پیشوایان نویسنده : رفیعی، علی جلد : 1 صفحه : 222
متوكل هر چند در
ظاهر به نامه امام هادى عليه السلام ترتيب اثر داد و براى جلب نظر آن حضرت، والى مدينه
را عزل و فرد ديگرى را به جاى او منصوب كرد؛ ولى تصميم گرفت امام را از مدينه به سامرّا
منتقل كند تا بتواند او را بيشتر كنترل نمايد. بدين منظور يحيى بن هرثمه را با نامهاى
براى حضرت به مدينه فرستاد تا امام را به سامرّا بياورد. [1]
مردم مدينه با آگاهى
از تصميم خليفه در برابر آن واكنش نشان دادند و با ضجّه و ناله، مراتب اعتراض خود را
ابراز داشتند. با اين حال هرثمه مأموريت خود را انجام داد. [2]
امام
هادى عليه السلام در سامرّا
امام هادى عليه السلام
با آن كه از محبوبيّت مردمى برخوردار بود، مخالفت علنى با خواست متوكل را مصلحت نديده
همان سياست مبارزه منفى پدر و جدّ بزرگوارش را دنبال كرد.
مخالفت آن حضرت با
درخواست متوكل- با توجه به مضمون نامهاى كه پيش از اين براى او نوشته بود- به معناى
تأييد اتهامى بود كه والى مدينه به وى نسبت داده بود. علاوه بر اين، شرايط مخالفت و
موضعگيرى حادّ عليه حكومت از جمله در اختيار داشتن نيروى انسانى مؤمن و وفادار به
آرمانهاى امامت- در حدى كه براى رويارويى با جنايتكارى مثل متوكل و اداره حكومت پس
از آن بتوان به آن اعتماد كرد- براى پيشواى دهم فراهم نبود و چنانچه با شرايط موجود
عليه طاغوت زمان قيام مىكرد، نه تنها به اهداف مورد نظر نمىرسيد كه چه بسا خود و
يارانش از بين مىرفتند، يا حدّاقل، جبهه حق به رهبرى آن گرامى ناتوان شده از هم فرومىپاشيد.
با اين حال، امام عليه السلام ناخشنودى خود را از سفر به سامرّا و اجبارى بودن آن را
به بعضى افراد گوشزد كرد. [3]
امام هادى عليه السلام
سه روز پساز دريافت نامه متوكل در سال 234 هجرى، همراه فرزند خردسالش امام حسن عليه
السلام و ديگر اعضاى خانواده مدينه را به مقصد سامرّا ترك كرد.
پيشواى دهم هنگام
ورود به سامرّا به دستور متوكّل در كاروانسراى نامناسبى كه به