نام کتاب : تاریخ تشیع در ایران نویسنده : شاکر،ابوالقاسم جلد : 1 صفحه : 68
ايرانى الگوى خود را در چنين حاكمى يافت و او را خليفه
به حق مسلمانان دانست و از مدعيان دروغين بيزارى جست.
عدالت اجتماعى على (ع) برترين انگيزه دشمنى موالى با نظام
طبقاتى بنىاميه و طرفدارى از خاندان على (ع) شد كه به نمونههايى اشاره مىشود:
همين كه اسيران ايرانى وارد مدينه شدند، عمر اراده كرد
زنان آنها را بفروشند و مردانشان را برده عمومى عرب قرار دهند تا در طواف كعبه، افراد
عليل و ضعيف و پيران فرسوده را به دوش بكشند و طواف دهند. حضرت على (ع) فرمود:
پيامبر خدا فرمود: بزرگان هر قوم را گرامى داريد، هر چند
مخالف شما باشند، و مردم ايران گرامى و محترم هستند و خود تسليم شده رو به ما آوردهاند
و در اسلام به رغبت وارد شدهاند.
من سهم خود و بنىهاشم را به خاطر خدا آزاد كردم.
مهاجر و انصار هم گفتند: ما هم حق خود را به تو بخشيديم،
اى برادر رسول خدا (ص)، امام فرمود: بارخدايا! شاهد باش كه آنان بخشيدند و من هم قبول
كردم و آزاد نمودم. عمر گفت: «على بن ابىطالب پيش افتاد و امتى را برد و تصميم مرا
درباره عجمها در هم كوبيد.» [1]
گروهى از موالى به حضور اميرمؤمنان شرفياب شدند و از اعراب
شكايت كردند و گفتند:
رسول خدا هيچ گونه تبعيضى ميان عرب و غير عرب در تقسيم
بيت المال و يا در ازدواج قائل نبود، بيت المال را به طور مساوى تقسيم مىكرد و سلمان
و بلال و صهيب در عهد رسول خدا با زنان عرب ازدواج كردند، ولى امروز اعراب ميان ما
و خودشان تفاوت قائلند.
حضرت على (ع) از شنيدن اين سخن ناراحت شد، و با اعراب
در اين زمينه به گفتگو پرداخت اما مفيد واقع نشد و فرياد كشيدند: ابداً ممكن نيست!
على (ع) در حالى كه از اين جريان خشمناك شده بود، به ميان موالى آمد و گفت با كمال
تأسف اينان حاضر نيستند با شما مساوات پيش گيرند و مانند يك مسلمان مساوى الحقوق رفتار
كنند. من به شما توصيه مىكنم بازرگانى پيشه كنيد و خداوند به شما بركت خواهد داد.
[2]