هشام بن عبدالملك به همراه سران
سپاه، نديمان و درباريان خويش به حج آمده است. او وعالم دربارش «عِكرمه» [1] درحال
انجام مناسك مىباشند كه امام باقر عليهالسلام را در بين انبوه مردم مشاهده
مىكنند. عكرمه از هشام مىپرسد: »كيست اين مرد كه سيماى عالمان دارد؟ بايد او را
بيازمايم» و سپس با اجازه هشام، به نزدامام شرفياب شد. وقتى عكرمه به محضر امام
آمد، تحت تأثير هيبت آن بزرگوار، بدنش به لرزه افتاد وعرض كرد:
«اى فرزند رسول خدا، من بسيار
درمجلس ابن عباس وديگران حاضر شدهام ولى تا به