پس از مرگ سليمان، عمربن
عبدالعزيز بر مسند خلافت تكيه زد. وى بر خلاف سيره خلفاى بنى اميه، سيره
عادلانهاى داشت وموفق شد تاحدودى به مشكلات و نابسامانيهاى جامعه اسلامى سر و
سامان بخشد و با فساد وتبعيض مبارزه كند و چهره مقبولى از حكومت ارائه دهد به طورى
كه بعضى خلافت او را در پيشانى آن قرن عياشى، لااباليگرى، استبداد وخونريزى،
همانند خالى سفيد مىدانستند. [1] و بعضى نيز او را مجددّ دين در ابتداى قرن دوم
مىشمارند. [2] او از