ب- بازگرداندن فدك: فدك قريه
ومزرعهاى بود درحجاز كه بين آنجا تامدينه دو يا سه روز راه بود. اين قريه تا سال
هفتم هجرى در دست يهوديان بود. درآن سال خداوند با فتح خيبر رعب و وحشت را در
دلهاى يهوديان ازجمله اهل فدك انداخت و آنان با پيامبر مصالحه كردند كه از جانب آن
حضرت درآنجا كشت و زرع كنند و نصف محصول از آنان باشد. بنابراين فدك خالصه رسول
خدا گشت، چون ازسرزمينهايى بود كه بدون جنگ وخونريزى به تصرف درآمد. حضرت فدك را
به دخترش فاطمه سلام الله عليها بخشيد و تا هنگام وفات پيامبر (ص) تحت تصرف آن
بانو بود تا اينكه خليفه اول آن را از وى گرفت و در زمره اموال حكومت قرار داد.
زمان عمر، فدك به ورثه رسول خدا داده شد. وقتى عثمان به خلافت رسيد، آن را به
مروان داد. حضرت امير در زمان خلافت خود آن را از مروان باز پس گرفت. معاويه فدك
را به مروان، عمربن عثمان و فرزند خودش يزيد داد وهمچنين دست به دست مىگشت تا
خالصه مروان شد و مروان آن را به عبدالعزيز داد و بعد ازمرگ عبدالعزيز، فرزندش عمر
سهم بقيه برادرانش را خريد يا هبه گرفت و همه آن خالصه عمر شد. [2]
وقتى عمر به خلافت رسيد، فدك را
به اولاد فاطمه عليها السلام برگرداند. اين اقدام عمر بر بنى اميه گران آمد و
اعتراض كردند كه: بر شيخين- ابوبكر وعمر- نسبت به اقدامشان در گرفتن فدك عيب و
ايراد گرفتى و طعن وارد كردى و بدانان نسبت ظلم و غصب دادى!
عمر درجواب گفت: نزد من و شماثابت
است كه فاطمه دختر رسول خدا (ص) فدك را ادعا كرده و فدك در تصرف او بوده است و
فاطمه هم كسى نبود كه به رسول خدا دروغ ببندد و على وام ايمن وام سلمه هم به نفع
فاطمه شهادت دادند. فاطمه اگر شاهد هم نمىداشت درنزد من صادق بود زيرا او سيد
زنان بهشت است و من امروز با بازگرداندن