responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : زندگانی امام باقر نویسنده : حیدری، احمد    جلد : 1  صفحه : 79

وَالْمُنْكَرِ وَالْبَغْىِ يَعِظُكُمْ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ).

در مورد انگيزه او بر اين اقدام نيكو از زبان خودش دو مطلب نقل شده است:

1- دركودكى نزد يكى از نوادگان عُتَبة بن مسعود صحابى، قرآن مى‌خواندم.

روزى با بچه‌ها بازى مى‌كرديم و طبق تربيت امويان امام را لعن مى‌نموديم. استادم عبيدالله بن عبد بن عتبة بن مسعود كه مؤمن بود ولى كتمان مى‌كرد، از آنجا عبور كرد، كلام ما را شنيد. وقتى براى درس خدمتش رفتم، تا مرا ديد به نماز ايستاد و نماز را طولانى كرد به طورى كه من فهميدم كه از من دلگير شده است. علت پرسيدم و شيخ گفت: از كجا دانستى كه خداوند بر اهل بدر وبيعت رضوان خشم گرفته بعد ازآنكه از آنان راضى شد؟

پرسيدم: آيا على از اهل بدر بود؟! (انكار فضايل على تاكجا كه كسى نمى‌داند او در بدر شركت داشته است) جواب داد: واى برتو، مگر غير على (ع) هم در بدر نقشى داشت؟ گفتم: (بنابراين) هيچگاه تكرار نخواهم كرد و با استادم عهد بستم كه ديگر تكرار نكنم. [1]

البتّه بنى اميّه وقتى از ايمان باطنى و محبت و ولاى اين استاد نسبت به اهل بيت آگاهى پيدا كردند او را زنده مدفون كردند. [2]

2- به هنگام خطبه‌هاى پدرم (كه مرد خطيب وبليغى بود) پاى منبر او بودم. او در خطبقه داد سخن مى‌داد و باكمال فصاحت وبلاغت ازعهده كلام برمى‌آمد ولى همين كه به سبّ على (ع) مى‌رسيد، زبانش لكنت مى‌گرفت وبند مى‌آمد. من كه از اين حالت به تعجب آمده بودم موضوع را از پدرم پرسيدم. او در جوابم گفت: فرزندم، اگر اهل شام و غير آنان فضايلى كه ما از على مى‌دانيم، بدانند هيچگاه پيروى ما نخواهند كرد و از ما جدا خواهند شد و به اولاد على خواهند پيوست.

از آن به بعد بود كه با خود عهد كردم اگر روزى به قدرت رسيدم، اين امر را تغيير


[1] - الشيعه والحاكمون، ص 106 وكامل، ج 5، ص 42

[2] - همان مدرك، ص 107

نام کتاب : زندگانی امام باقر نویسنده : حیدری، احمد    جلد : 1  صفحه : 79
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست