وقتى بميرد، اهل آسمان او را لعن مىكنند
واهل زمين براى او آمرزش مىطلبند.
بنى اميه وقتى سيره وعملكرد ابن
عبدالعزيز را مخالف سيره خلفاى پيشين يافتند و وجود او را براى خود خطرناك ديدند،
به فكر برداشتن او افتادند و او را مسموم كردند [2] همچنان كه معاويه ثانى را با
مسموم كردن از سر راه برداشتند. عمربن عبدالعزيز در رجب سال صدو يك هجرى بعد از دو
سال و پنج ماه خلافت از دنيا رفت. [3]
يزيدبن عبدالملك
بعد از مرگ عمربن عبدالعزيز طبق
عهد سليمان بن عبدالملك، برادرش يزيد عهده دارخلافت شد. او از سال 101 تا 105 به
مدت چهار سال و يك ماه خليفه بود. [4]
يزيد همچون همنامش يزيدبن معاويه «عليهمااللعنة»
به فسق، فجور، پرده درى، ميگسارى زن بارگى مشهور بود. دو كنيز به نام «حبابه» و «سلّامه»
عقل و هوش او را ربوده و واله و شيداى خود كرده بودند كه داستانهايش مشهور بود.
ابتدا كه به خلافت رسيد، تا مدت
كوتاهى روش ابن عبدالعزيز را پيش گرفت و بنى اميه براى اينكه او را به روش
پيشينيان سوق دهند، چهل نفر از بزرگان خويش را به نزد وى فرستادند تا شهادت دهند
كه بر خلفا حساب و كتابى نيست. يزيد از آن به بعد تغيير روش داد و روش ظالمانه
اسلاف خويش را پيشه كرد. وى ضمن نامهاى به فرماندارانش نوشت كه عمربن العزيز فريب
خورده بود. روشى كه او دستور داده رها كنيد وهمان طريقه سابق را پيش گيريد. [5] و
به عاملش دريمن نوشت كه همچون
[1] - جهاد الامام السجاد، ص 262
به نقل از بصائر الدرجات، دلائل الامامه، بحارالانوار، واثبات الهداة