responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : زندگانی امام باقر نویسنده : حیدری، احمد    جلد : 1  صفحه : 93

در همين سال امام صادق عليه‌السلام به امر پدر در بين حجاج سخنرانى كرد و به معرفى امامت پرداخت و اهل بيت عليهم‌السلام را برگزيدگان خدا و خلفاى او و پيروانشان را سعادتمند و منكرانشان را شقى معرفى كرد. برادر هشام درجمع شنوندگان بود و خبر سخنان امام را به هشام رساند. هشام مصلحت را در برخورد فورى با امام نديد. بعد از باز گشت به شام، امام باقر و فرزندش امام صادق عليهما السلام را احضار كرد و براى اينكه امام راكوچك بشمرد، تا سه روز ايشان را معطّل كرد و بعد از سه روز پذيرفت. امام وقتى بر هشام وارد شد، نسبت به خليفه بى اعتنايى كرد و بر خلاف رسم دربار، به شخص خليفه سلام نكرد بلكه با دست به همه سلام كرد و فرمود: السلام عليكم و بعد بدون اينكه منتظر اذن هشام بماند، نشست.

هشام كه سخت از بى اعتنايى امام به خشم آمده بود، باتندى گفت:

«اى محمدبن على، پيوسته فردى از شما بين مسلمانان اختلاف مى‌اندازد و مردم را به خود دعوت مى‌كند به اين گمان سفيهانه و جاهلانه كه او امام (منصوب از جانب خدا) است».

بعد از سخنان تند وتوبيخهاى خليفه، بقيه اصحاب هشام به امر او به امام تندى و توبيخ نمودند. وقتى سخنان تند آنان تمام شد، امام برخاست و فرمود:

«اى مردم به كجا مى‌رويد؟ شما را به كجا مى‌برند؟ پيشينيان شمابه وسيله ما هدايت شدند و هدايت آخريان شما به ما ختم مى‌شود. اگر شما دولت زودگذرى داريد، براى ما دولتى است در آينده كه بعد از آن دولتى نيست، زيرا ماييم اهل عاقبتى كه خداوند درمورد شان فرمود:

(والعاقبة للمتقين).

سخنان متين امام همچون پتكى بر سر هشام و اطرافيانش فرود آمد و هشام چاره‌اى جز زندانى كردن امام نديد. [1]


[1] - بحارالانوار، ج 46، ص 264

نام کتاب : زندگانی امام باقر نویسنده : حیدری، احمد    جلد : 1  صفحه : 93
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست