نام کتاب : تاریخ زندگانی امام جواد نویسنده : حسینی شاهرودی، محمد جلد : 1 صفحه : 111
پس از شهادت على بن موسى الرضا (ع)، ابوجعفر را كه كودكى
بود به مسجد رسول خدا (ص) آوردند. او يك پله از منبر بالا رفت و فرمود: «من محمد بن
على الرضا هستم. من جواد هستم، من داناى به نَسَبهاى مردم در صُلب پدرانشان مىباشم.
من به نهان و آشكار و نيز آينده شما علم دارم، علمى كه خداوند پيش از آفرينش تمامى
آفريدههايش به ما عطا كرده است و تا پس از فناى آسمانها و زمينها از آن بهرهمند هستيم.
و چنانچه تظاهر و همدستى اهل باطل وحاكميت گمراهان و آشوب شكّاكان نبود سخنى مىگفتم
كه پيشينيان و آيندگان از آن به شگفت آيند!» سپس دست مبارك بر دهان خويش نهاد و فرمود:
اى محمد! سكوت كن آنگونه كه پدرانت پيش از تو سكوت كردند. [1]
امام (ع) در شرايطى قرار داشت كه لازم مىنمود قطرهاى
از درياى بىكران علم الهى خود را براى مردم آشكار سازد و آمادگى خود را براى پاسخگويى
به هر پرسش و مسألهاى اعلام نمايد تا مردم بدانند كه اين يك علم عادى نيست و جز برگزيده
خدا را چنين ادعايى سزاوار نمىباشد.
زمينهسازى براى امامت
مهمترين ويژگى كه مسأله امامت امام جواد (ع) را از امامت
نياكان خود جدا و ممتاز مىكند، مسأله خردسالى آن حضرت به هنگام عهدهدارى اين مقام
بزرگ الهى است؛ چه اين كه آن بزرگوار، نخستين پيشوا از پيشوايان معصوم عليهم السلام
است كه در دوران خردسالى مسؤوليت رهبرى جامعه اسلامى را بر عهده گرفت، هر چند پس از
آن حضرت، فرزندش امام هادى (ع) و نيز حضرت مهدى عجل اللَّه تعالى فرجه الشريف در سنين
كمتر از سن آن حضرت متصدى امر امامت گرديدند.
طبيعى است چنين پديده بىسابقهاى كه مربوط به اساسىترين
مسأله مورد اختلاف خاندان رسول خدا (ص) با حكّام و زمامداران جور مىشد، پيامدها و
واكنشهاى گوناگونى را در پى داشته باشد.
از اين رو، پيشوايان معصوم- به ويژه على بن موسى الرضا
(ع)- سعى مىكردند پيش ازآن كه چنين پديدهاى در جامعه رخ دهد وحضرت جواد (ع) مسؤوليت
امامت را بر عهده گيرد، با بيانات مختلف و ارائه شواهدى از قرآن درباره رهبرى پيامبرانگذشته
در دورانخردسالى،