نام کتاب : تاریخ زندگانی امام جواد نویسنده : حسینی شاهرودی، محمد جلد : 1 صفحه : 150
مجلسى كه با حضور درباريان، سرداران نظامى، فرمانداران
و استانداران و ديگر طبقات به منظور عرض تبريك به مأمون و حضرت جواد (ع) ترتيب داده
بود طبقى بود پر از موم به شكل مرواريد گرد هر يكى چون فندقى، كه آنها را به مشك و
زعفران آكنده بودند و در هر يكى پاره كاغذى نهاده بوند كه حواله مال و ثروتى و يا سند
ملك و مزرعهاى و يا مالكيّت غلام و كنيزى نوشته شده بود، نثار حاضران مىكردند؛ به
گونهاى كه همگى با ثروت و اموال زيادى از مجلس بيرون رفتند. [1]
هدف مأمون از اين كارها چه بود؟ آيا مىخواست زندگى مرفّه
و اشرافى خود را به رخ امام جواد (ع) بكشد و او را- كه فكر مىكرد به خاطر شرايط سنّىاش
ممكن است تحت تأثير اين زرق و برقها قرار گيرد- به سمت يك زندگى اشرافى و تجمّلى سوق
دهد؟
و يا اين كار را كرد تا در خارج و در بين مردم اين تشريفات
و اسرافكاريها به اسم پيشواى نهم عليه السلام تمام شود و بين تودههاى مسلمان مطرح
شود كه اگر امام جواد (ع) مخالف اين تجمّلات بود چرا مجلس را ترك نكرد و يا حتى اعتراض
نكرد؟ و در نهايت عقيده آنان از امام (ع) برگردد و او را متّهم به فريفته شدن در برابر
دستگاه سلطنى مأمون نمايند. در صورتى كه پيشواى نهم (ع) در شرايطى بود كه نمىتوانست
مجلس را ترك كند و يا لب به اعتراض بگشايد.
مأمون در اقدامى ديگر دستور داد صد كنيز حوان از زيباترين
كنيزان را برگزينند و در دست هر يك جامى پر از جواهرات بدهند تا هنگامى كه امام جواد
(ع) وارد مجلس عقد مىشود از آن حضرت استقبال كنند.
امام جواد (ع) كه از توطئه مأمون آگاه بود بدون اعتنا
به كنيزان وارد مجلس شد و در جايگاه خود نشست.
مأمون كه اين نقشه خود را نيز نقش بر آب ديد مردى به نام
«مُخارِق» را كه خواننده و نوازنده بود و ريش بلندى داشت، احضار كرد. او كه از قصد
مأمون با خبر بود به وى گفت:
«اى اميرمؤمنان! اگر او كمترين علاقهاى به امور دنيوى
داشته باشد، من به تنهايى خواسته تو را درباره او برمىآورم». [2]