نام کتاب : تاریخ زندگانی امام جواد نویسنده : حسینی شاهرودی، محمد جلد : 1 صفحه : 160
خداحافظى كردم و از نزد آن حضرت خارج شدم. چون نزديك در
رسيدم سخنى از امام عليهالسلام شنيدم، ولى متوجّه نشدم چه گفت. از خدمتكار او پرسيدم:
امام چه گفت؟ گفت:
او فرمود: اين (پسر ريّان) كيست كه خود را هدايت يافته
مىبيند؟ او در سرزمين شرك زاده شد و چون از آنجا بيرون رانده شد به سوى كسانى كه بدتر
از مشركان بودند رفت. هر زمان كه خدا بخواهد او را هدايت خواهد كرد. [1]
گاهى نيز اين موضع امام (ع) در تبيين صحيح فقه اسلامى
و مخدوش اعلام كردن نظرات مسأله گويان مزدور و وابسته به دستگاه، نمايان مىگشت. «يحيى
بن ابى عمران» مىگويد:
به امام جواد عليه السلام نوشتم: در مورد فردى كه در نماز
«فاتِحَةُ الكتاب» را با «بسم اللَّه» شروع كرده، ولى به هنگام قرائت سوره آن را ترك
كرده است، چه مىفرماييد؟ (در ضمن) عباسى [2] نظر داده كه اشكالى ندارد (و نمازش صحيح
است).
امام عليه السلام در پاسخ به خطّ مبارك خود نوشت: «به
رغم انف عباسى، آن را بايد دوباره اعاده كند». [3]
استنكاف از ماندن در بغداد
چنان كه ذكر شد مأمون سعى داشت امام جواد عليه السلام
را به دارالخلافة نزديك كند و با اين كار بين او و مردم فاصله ايجاد نمايد ولى شرايط
اقتضا مىكرد اين نقشه را به گونهاى اجرا كند كه مردم نيز تحريك نشوند؛ از اين رو
در جامه دوستداران امام ظاهر شد و دختر خود «ام الفضل» را به عقد آن حضرت درآورد تا
از تأييد امام (ع) برخوردار شود و به اهداف خود برسد. لذا سعى مىكرد آن حضرت را راضى
كند تا در بغداد و در دربار او زندگى كند، اما امام (ع) از پذيرفتن هر گونه منصبى خوددارى
كرد و اصرار ورزيد كه همراه همسرش به مدينه بازگردد.
پيشواى نهم عليه السلام با اين كار نقشه مأمون را در كسب
تأييد براى پايدارى خلافتى كه غصب كرده بود و در جدايى امام از شيعيانش، نقش بر آب
ساخت.
[1] - بحارالانوار، ج 50، ص
106-107 و رجال كشى، جزء ص 6،
608-610، رديف 1132
[2] -
منظور «هشام بن ابراهيم» عباسى است كه با امام رضا عليه السلام برخوردها و مناظرات
زيادى داشته است، با امام جواد (ع) نيز برخوردهايى داشته است (ر. ك. مرآة العقول،
ج 15، ص 106)
[3] - كافى، ج 3، ص
313، حديث 2 و وسائل الشيعه، ج 4، ص
746، حديث 6
نام کتاب : تاریخ زندگانی امام جواد نویسنده : حسینی شاهرودی، محمد جلد : 1 صفحه : 160