responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : تاریخ زندگانی امام جواد نویسنده : حسینی شاهرودی، محمد    جلد : 1  صفحه : 27

پس از تولد امام جواد (ع) برادران امام رضا (ع) نسبت به انتساب ابوجعفر (ع) به امام هشتم ترديد كرده، گفتند: در بين ما خاندان هرگز امامى سبزه‌رو نبوده است!

امام رضا (ع) (وقتى سخنان آنان را شنيد) فرمود: «او پسر من است». ولى آنان قبول نكردند و گفتند: پيامبر (ص) بر اساس نظريه قيافه شناسان حكم كرد. [1] ما در صورتى مى‌پذيريم كه قيافه شناسان حكم به انتساب او به شما بكنند.

امام (ع)- كه اعتقادى به علم قيافه شناسى نداشت [2]- فرمود: من آنها را دعوت نمى‌كنم، شما اگر مى‌خواهيد آنان را دعوت كنيد ولى به آنان نگوييد كه به چه منظور دعوتشان كرده‌ايد و خودتان نيز ملازم خانه‌هايتان باشيد. [3]

وقتى قيافه شناسان آمدند، عموها، برادران و خواهران امام (ع) در باغ نشسته بودند و به امام رضا (ع) جبّه پشمينى پوشانده و بر سر آن حضرت كلاه پشمى نهادند و بيلى بر دوشش گذاردند و گفتند: شما برويد در گوشه‌اى از باغ بسان يك كارگر مشغول كار شويد.

پس از انجام كارهاى مقدماتى امام جواد (ع) را آوردند و به قيافه شناسان گفتند: اين كودك را به پدرش ملحق سازيد و پدر او را معرفى كنيد.

آنان نگاهى به جمع كردند و گفتند: پدر اين كودك در ميان شما نيست، ولى اين عموى پدر اوست، آن ديگرى عموى ديگر پدرش و آن يكى عمويش و آنهم عمه‌اش.

اگر پدر او اينجا باشد بايد همان صاحب باغ باشد؛ زيرا پاهاى هر دو آنان يكى است. وقتى امام رضا (ع) نزد آنان آمد گفتند: آرى، همين پدر كودك است.

امام رضا (ع) از اين غربت و تنهايى در ميان بستگان خود و تهمتى كه به همسر پاكدامنش زدند متاثر شد و گريست و با نقل روايتى از رسول خدا (ص) در تجليل از «سبيكه»، دامن همسرش را از اين تهمت مبرّا دانست. [4] «على بن جعفر» در اين باره مى‌گويد:


[1] - احتمالاً اشاره به قضيّۀ زيدبن حارثه و فرزندش اسامه باشد. زيد چهره‌اى سفيد داشت ولى اسامه بسيار سياه چهره بود. همين‌امر باعث شد كه برخى در نسبت اسامه به زيد دچار ترديد شوند و امر به نظر قيافه شناسان موكول شود. وقتى آنان حكم به انتساب اسامه به زيد كردند، رسول خدا (ص) خوشحال شد. (ر. ك. مرآة العقول، ج 3، ص 379)

[2] - قيافه شناسى در نزد اعراب جايگاه مهمى داشت ولى فقهاى شيعه تعليم، تعلم و گرفتن مزد در قبال انجام اين عمل را حرام‌مى‌دانند. و احكام مربوط به انتساب از قبيل ارث و ازدواج بر آن بار نمى‌شود. و شايد سخن حضرت كه مى‌فرمايد: «شما اگر مى‌خواهيد آنان را دعوت كنيد» براى بيان عدم مشروعيت باشد نه براى رفع تهمت (نگاهى گذرا بر زندگانى امام جواد (ع)، ص 35)

[3] - احتمال دارد سخن امام (ع) بدين منظور بوده كه آنان با قيافه شناسان تماس نگيرند و با يكديگر تبانى نكنند. (مرآة‌العقول، ج 3، ص 380)

[4] *- مورخان اين جريان را به گونه ديگرى نيز نقل كرده‌اند كه از آن استفاده مى‌شود، بيماردلان و شكاكان در پى فرصتى بودند كه آن حضرت را به قيافه شناسان عرضه كنند تا شايد به نيات پليد خود برسند؛ از اين رو زمانى كه حضرت جواد (ع) در مكه به سر مى‌برد در غياب پدر بزرگوارش او را نزد قيافه شناسان مكه بردند. محمد بن اسماعيل حسينى مى‌گويد: حضرت امام حسن عسكرى عليه السلام فرمود:

هنگامى كه ابوجعفر (ع) را، كه در آن زمان بيست و پنج ماه بود، (- طبرى و ابن شهر آشوب سن حضرت را در آن زمان بيست و پنج ماه ذكر كرده‌اند در حاليكه آنان معتقدند اين جريان در زمانى اتفاق افتاده است كه امام رضا (ع) در خراسان نزد مأمون بوده است؛ بنابراين بايد حضرت در آن زمان بيش از شش سال داشته باشد. (ر. ك - دلائل الامامه، ص 1، 2 و مناقب، ج 4، ص 387).) به مسجدالحرام بردند تا قيافه شناسان ايشان را ببينند، همه مردم گرد آمده بودند و به او نظر مى‌كردند. قيافه شناسان با يك نگاه به كودك به سجده رفتند و گفتند: واى بر شما، آيا ستاره‌اى چنين درخشان را بر افرادى چون ما عرضه مى‌كنيد؟ اين، به خدا سوگند داراى نژاد پاك و نسبى مهذّب و پاكيزه است؛ به خدا سوگند جز در پشتِ پاكان و رحم پاكيزگان نبوده است، به خدا سوگند او جز از فرزندان اميرالمؤمنين على بن ابطالب (ع) و حضرت رسول (ص) نيست؛ بازگرديد و رو به سوى خداوند، براى خود طلب مغفرت كنيد.
آنگاه حضرت جواد (ع)، آنگونه كه تمام حاضران بشنوند، به زبانى فصيح آغاز سخن كرد و پس از حمد و ستايش خداوند و معرفى خود فرمود: آيا در همچو منى شك مى‌كنيد و بر پدر و مادرم افتراء مى‌زنيد و مرا به قيافه شناسان عرضه مى‌داريد؟ به خدا سوگند من به همه آنان دانا هستم و نهايت آنچه را ايشان بدان رسيده‌اند، آگاهم.
هنگامى كه خبر اين جلسه به امام هشتم (ع) رسيد، فرمود:
«سپاس خداوند را كه من و پسرم محمد را نمونه‌اى از پيامبر خدا (ص) و فرزندش ابراهيم قرار داد».
آنگاه حضرت متوجه شيعيان شد و فرمود: آيا اتهامى را كه به «ماريه قبطيه» در ولادت ابراهيم پسر رسول خدا (ص) زدند، مى‌دانيد؟ گفتند خير، فرمود: ماريه به رسول خدا (ص) هديه شده بود. نيكويى «ماريه» در ايمان، بدانجا رسيد كه برخى از زنانِ آن حضرت به وى حسد بردند و در انتساب ابراهيم به پيامبر (ص) ترديد نشان دادند. (- دلائل الامامه، ص 201 و مناقب، ج 4، ص 387.)

نام کتاب : تاریخ زندگانی امام جواد نویسنده : حسینی شاهرودی، محمد    جلد : 1  صفحه : 27
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست