نام کتاب : تاریخ زندگانی امام جواد نویسنده : حسینی شاهرودی، محمد جلد : 1 صفحه : 65
خدمت حضرت جواد (ع) رسيدم و سه نامه كه عنوان نداشت، همراهم
بود. از اشتباهى كه در مورد نامهها رُخ داده بود، اندوهگين شدم. امام (ع) يكى از نامهها
را گرفت و فرمود: اين نامه «ريان بن شبيب» است. دومى را گرفت و گفت: اين نامه «محمد
بن حمزه» است و در مورد سومى نيز فرمود: اين مربوط به فلانى است. من در تحيّر فرو رفته
بودم حضرت به من نگريست و تبسم كرد. [1]
«ابى جعفر هاشمى» مىگويد: خدمت امام جواد (ع) بودم كه
ياسر خادم آمد و گفت:
«ام جعفر» خواهر مأمون از تو دعوت كرده است تا به خانه
او بروى. امام (ع) به منزل او رفت و مورد استقبال و تكريم قرار گرفت. «ام جعفر» از
امام خواست تا نزد همسرش «امالفضل» برود. آن حضرت پس از آن كه وارد خانه شد بىدرنگ
بيرون آمد در حالى كه اين آيه را قرائت مىكرد:
امام افزود: امرى رخ داد كه بازگشت نزد او نيكو نيست نزد
«ام الفضل» برو و از او سؤال كن.
«ام جعفر» از «ام الفضل» جريان را پرسيد. او گفت: اى
عمه، چگونه او خبردار شد، گويى ساحر است؛ به خدا سوگند تا جمالش بر من طالع شد، آنچه
هنگام عادت براى زنان رخ مىدهد، برايم اتفاق افتاد.