نام کتاب : تاریخ زندگانی امام جواد نویسنده : حسینی شاهرودی، محمد جلد : 1 صفحه : 90
اميدوارم آنچه كه من درباره او مىدانم براى شما نيز آشكار
گردد. در اين صورت خواهيد دانست كه نظر من درباره او درست بوده است. [1]
پس از آن دستور داد جلسه مناظرهاى ترتيب دادند و هنگامى
كه امام (ع) پاسخ سؤالات را داد گفت: سپاس خدا را بر اين نعمت و توفيقى كه در رأى و
نظرم ارزانى فرمود. آنگاه رو به خويشان خود كرد و گفت: واى بر شما، آيا در ميان شما
كسى هست كه داراى اين علم و دانش باشد كه چنين مساله دشوارى را مانند او پاسخ دهد؟
گفتند نه به خدا قسم، اى اميرالمومنين تو به او از ما داناتر بودى.
آنگاه مأمون گفت:
واى بر شما! اين خاندان به فضلى كه خود نظارهگر آن هستيد
از ساير مردم ممتاز شدند و كم سالى آنها، از كمال بازشان نمىدارد.
آيا نمىدانيد كه رسول خدا (ص) دعوت خود را با فراخواندن
اميرالمومنين على بن ابى طالب عليه السلام كه در آن هنگام ده [10] سال داشت، آغاز كرد
و اسلام او را پذيرفت و بدان براى او حكم نمود و كس ديگرى را در آن سنّ دعوت نفرمود؟
و با حسن و حسين عليهما السلام در حالى كه كمتر از شش سال سن داشتند بيعت كرد و با
هيچ كودكى غير آن دو بيعت نكرد؟
آيا از آنچه خداوند ويژه اين قوم كرد آگاه نيستيد؟ آيا
نمىدانيد كه اين دودمان، دودمانى است كه بعضى از ايشان از بعض ديگر است (همه يك نور
هستند) و درباره آخرين ايشان همان جارى است كه درباره نخستين ايشان جارى است؟ گفتند:
راست گفتى اى اميرالمومنين. [2]
همچنين وقتى امام (ع) پاسخ سؤال او را مىدهد، مأمون خطاب
به آن حضرت مىگويد:
حقا كه تو «ابن الرضا» هستى و راستى كه از خاندان محمد
مصطفى (ص) مىباشى. [3]
«معتصم» دومين زمامدار معاصر امام جواد (ع) نيز در مجلس
بحث و مناظرهاى كه به منظور شكست آن حضرت ترتيب داده بود، با وجود چهرههاى خود فروختهاى
همچون «احمد بن ابى دُؤاد» و اظهار نظر آنان، على رغم ميل باطنى خود، نظرات دانشمندان
دربارى را ناديده گرفت و نظر امام جواد (ع) را پذيرفت و دستور داد به مرحله اجرا