responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : زندگانی امام حسین نویسنده : رفیعی، علی    جلد : 1  صفحه : 46

«مسلم» در كوفه بر «مُختارِ بنِ ابى عبيْده» كه از چهره‌هاى سرشناس شيعه بود وارد شد»

و مأموريّت خود را آغاز كرد. انتظار و آشفتگى نگران كننده‌اى كه بر كوفه حاكم بود با ورود نماينده حسين (ع) جاى خود را به موجى از شادى و اميد سپرد.

طبقات مختلف مردم به ويژه شيعيان و دعوت كنندگان، دسته‌دسته به حضور «مسلم» مى‌شتافتند و با هيجان بى‌سابقه‌اى پس از شنيدن پيام فرزند پيامبر (ص) از زبان نماينده‌اش «مسلم» اشك شوق ريخته و با وى بيعت مى‌كردند و هر كدام به گونه‌اى احساسات پاك خود را ابراز مى‌كردند. به عنوان نمونه: «عابِسِ‌بْنِ‌ابى‌شَبيبْ» خطاب به «مسلم» گفت:

«... سوگند به خدا، هر گاه براى جهاد دعوت كنيد اجابت خواهم كرد و با دشمنانتان مى‌جنگم و آن قدر در ركابتان شمشير مى‌زنم تا به ديدار حق شتابم و از اين كار جز رضايت پروردگار انگيزه‌اى ندارم.»

«حَبيب بْنَ مَظاهِرْ» برخاست و گفت:

«من هم بر همان عقيده هستم كه «عابس» اظهار داشت.» [2]

هر روز كه از اقامت «مسلم» در كوفه مى‌گذشت شمار بيعت كنندگان افزون‌تر مى‌گشت، تا جايى كه به هيجده هزار نفر رسيد. [3]

«مسلم» پس از اطمينان از صداقت و آمادگى مردم براى پذيرش امام (ع)، در نامه اى به آن حضرت نوشت:

«راهبر و پيش قراول يك گروه به كسانش دروغ نمى‌گويد. تاكنون هيجده‌هزار نفر از مردم كوفه با من بيعت كرده‌اند. به محض دريافت نامه به سوى كوفه بشتاب؛ چون تمامى مردم با شما هستند و نسبت به بنى‌امّيه نظر مساعدى ندارند.»


[1] - ر. ك. بحارالانوار، ج 44، ص 335

[2] - مقتل الحسين، خوارزمى، ج 1، ص 197

[3] - رقمهاى ديگرى مانند دوازده هزار، بيست و پنج هزار و چهل هزار هم گفته شده است «ر. ك. مقتل الحسين، مقرّم، ص 168 و مروج الذهب، ج 3، ص 54.»

نام کتاب : زندگانی امام حسین نویسنده : رفیعی، علی    جلد : 1  صفحه : 46
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست