نام کتاب : زندگانی امام حسین نویسنده : رفیعی، علی جلد : 1 صفحه : 50
«ابن
زياد» به «هانى» گفت: «اين چه شورشى است كه در خانهات عليه اميرالمؤمنين، يزيد و
مسلمانان بپا كردهاى؛ «مسلم» را در خانه خويش جا داده و در صدد تهيّه نيرو و سلاح
براى او هستى.» «هانى» اظهار بى اطّلاعى كرد. «عُبَيْدُالله» جاسوس خود را
فراخواند. وقتى «مَعْقِلْ» وارد شد همه اسرار فاش گشت. «هانى» ناگزير واقع مطلب را
گفت.
«ابن
زياد» از «هانى» خواست «مسلم» را به وى تسليم كند. «هانى» خوددارى كرد.
«پسر
زياد» پس از ضرب و شتم «هانى» دستور داد او را به زندان افكندند. [1]
بازتاب دستگيرى «هانى»
انتشار
خبر دستگيرى و شايعه قتل «هانى» در سطح شهر كوفه، بستگان و هواداران او را به
عكسالعمل واداشت. «عَمْروبن حَجَّاج» برادر خانم «هانى» [2] و بزرگ قبيله
«مَذْحِجْ» با افراد قبيله خود به سوى «دارُالامارَه» حركت كردند و آنجا را به
محاصره خود در آوردند و تهديد كردند كه از اينجا نخواهند رفت تا انتقام خون «هانى»
را بگيرند.
«ابن
زياد» كه چنين ديد «شُرِيْح قاضى» را مأمور كرد تا پس ازخبر گيرى از «هانى» به
ميان مردم رود و به آنان اطمينان دهد كه «هانى» زنده است. اوچنان كرد و آن ساده
لوحان زود باور با شنيدن اين خبر پراكنده شدند. [3]
قيام «مسلم بن عقيل»
«مسلم»
پس از آنكه توسّط فرستاده مخفى خود به كاخ فرماندارى در جريان وضعيّت دلخراش
«هانى» قرار گرفت، [4] ناچار زودتر از موعد مقرّر نهضت خود را آغاز كرد؛ چون بيم
آن مىرفت كه دستگاه حكومت او را نيز مانند «هانى» غافلگير كند. علاوه بر آنكه «مسلم»
وظيفه خود مىدانست كه آن پير مرد انقلابى، با وفا و دلير را- هر چند به قيمت جانش
تمام شود- از چنگال «عُبَيْدُاللّه» برهاند.