نام کتاب : زندگانی امام حسین نویسنده : رفیعی، علی جلد : 1 صفحه : 66
ماخيانت
كرده و از يارى ما دست برداشتهاند. اينك هر كس ميل دارد، مىتواند بدون هيچ
ناراحتى برگردد، بارى و مسئوليّتى روى دوش كسى نيست.» [1]
علّت اين
گفتار امام (ع) اين بود كه مىديد عدّهاى كه در بين راه به آن حضرت پيوسته بودند
به طمع غنيمت و مال و جاه او را همراهى مىكنند؛ زيرا تصوّرمىكردند كه فرزند
پيامبر (ص) به شهرى مىرود كه مردم آن از هر جهت خواهان و مطيع او هستند؛ از اين
رو، امام (ع) با اين سخن كوتاه و روشنگر، آينده را براى همگان روشن ساخت؛ زيرا
دوست نداشت كسى بدون بصيرت در اين راه گام نهد. اين افراد با شنيدن سخنان امام (ع)
از همانجا بازگشتند و تنها آنانكه از مدينه آمده بودند و تعداد كمى كه پس از آن،
به حضرت پيوسته بودند باقى ماندند. [2]
امام (ع)
پيش از ترك اين منزل، به جوانان دستور داد بيش از نياز خود آب بردارند.
آنان
دستور را اجرا كردند. هر چند به انگيزه آن پى نبردند.
كاروان
از منزل «شراف» به سمت شمال شرق همچنان پيش مىرفت. نزديك ظهر سياهى انبوهى چشم
يكى از كاروانيان را خيره ساخت وى تصوّر كرد نخلهاى كوفه است؛ از اين رو از
خوشحالى تكبير گفت؛ ولى وقتى خوب نگريستند چيزى جز سر نيزهها و گردن اسبها نديدند
و متوجّه شدند كه آن سياهى، سوارانى هستند كه با تجهيزات كامل به آنان نزديك
مىشوند؛ امّا اينكه دوستند يا دشمن، هنوز مشخّص نبود؛ ولى- با توجّه به حوادث پيش
آمده- احتمال زياد مىرفت كه دشمن باشند؛ از اين رو، امام (ع) جانب احتياط را گرفت
و پيش از رويارو شدن با آنان سعى در تحكيم موقعيّت نظامى خويش نمود و از يارانش
پرسيد: آيا در اين نزديكيها پناهگاهى هست كه ما آن را