نام کتاب : زندگانی امام رضا نویسنده : رفیعی، علی جلد : 1 صفحه : 157
امام (ع)
در برابر مردم ظاهر شد و با يك دستور همه را پراكنده ساخت. [1]
اينها
همه گواه آن است كه امام هشتم (ع) حتى در مركز حكومت مأمون در ميان مردم از پايگاه
اجتماعى عظيمى برخوردار و فرمانش براى همه مطاع و نافذ بود.
ه- مشروعيت بخشيدن به حكومت خويش
عباسيان
كه مشروعيت حكومت خود را در پرتو مبارزه عليه ظلم و بيدادگرى امويان و انتساب خويش
به پيامبر (ص) و شعار «الرّضا من آل محمّد» كسب كرده بودند، پس از تسلط بر قدرت،
شعارهاى پيشين خود را به فراموشى سپرده همچون امويان، به درنده خويى و سفاكى روى
آوردند. از اين رو حكومت آنان در اندك زمانى در انظار مسلمانان و تودههاى
ستمديده، فاقد مشروعيّت و ازهمان سنخامويان و حتى بدتر ازآنان به شماررفت.
مأمون با
توجه به اين خلأ اساسى در صدد برآمد تا براى جلب انظار مردم وجهه خلافت را عوض كند
و به آن مشروعيّت ببخشد. براى تحقق اين هدف، مناسبترين راه اين بود كه فرزند
پيامبر (ص) و پيشواى شيعيان را كه مظهر حق و شريعت بود به دربار خود جذب كند و
بااين حركت، مدّعاى علويان- مبنى بر غاصبانه بودن حكومت خويش- را عملًا
تخطئهنمايد.
مأمون در
صورت موفقيّت در اين طرح، نه تنها از امام رضا (ع) بر مشروعيّت حكومت خود تأييد و
اعتراف مىگرفت بلكه بر روى يكى از اصول اعتقادى تشيّع؛ يعنى ستمگرانه و غاصبانه
بودن حكومتهاى غيرپيشوايان معصوم (ع) خطّ بطلان مىكشيد.
خليفه
عباسى در سخنى به اين انگيزه خود اشاره كرده مىگويد:
ما او
(امام رضا (ع)) را وليعهد خود كرديم تا دعايش براى ما باشد و به حكومت و خلافت ما
اعتراف كند و ... بداند كه امر خلافت از آن ماست نه او. [2]
[1] -
تاريخ طبرى، ج 8، ص 565 و عيون اخبار الرضا (ع)، ج 2، ص 174