نام کتاب : زندگانی امام رضا نویسنده : رفیعی، علی جلد : 1 صفحه : 162
بوده است
و دوستان او نمىتوانستند آزادانه به حضور آن گرامى برسند.
حضرت رضا
(ع) در اين منزل نيز به ياد پسرش جواد (ع) افتاد و بر امامت او تأكيد كرد و در
پاسخ بزنطى كه از پيشواى پس از او پرسيده بود، فرمود: فرزندم ابوجعفر است. [1]
در نِباج
موكب
حضرت رضا قادسيه را به مقصد بصره ترك كرد و در مسير راه به «نباج» [2] رسيد.
ابوحبيب نباجى مىگويد:
در خواب
رسول خدا (ص) را ديدم كه به نباج تشريف آورد و در مسجدى كه حاجيان هر ساله فرود
مىآيند وارد شد.
من خدمت
آن حضرت رسيده و بر او سلام كردم. طبقى از خرماى مدينه را نزد آن گرامى ديدم.
پيامبر (ص) مشتى از آن خرماها را به من داد. آنها را شمردم، هيجده دانه بود. تعبير
من از اين خواب اين بود كه هيجده سال ديگر عمر خواهم كرد.
بيست روز
از اين جريان گذشت. روزى در مزرعهام مشغول كار بودم كه كسى آمد و گفت:
ابوالحسن،
على بن موسى الرضا (ع) وارد نباج شده و در مسجد (همان مسجدى كه حاجيان فرود
مىآمدند) اجلال نزول كرده است. به سمت مسجد حركت كردم، ديدم مردم گروه گروه به
ديدن آن حضرت مىروند. من خود را به آن حضرت رسانيده بر او سلام كردم.
ديدم
همانجايى نشسته كه رسول خدا نشسته بود و در مقابلش طبقى از خرماى مدينه نهاده شده
است.
حضرت
مشتى از خرماها را به من داد. آنها را شمردم، هيجده دانه بود.
به امام
عرض كردم: بيشتر بدهيد. فرمود: اگر رسول خدا بيشتر داده بود ما هم بيشتر مىداديم.
امام آن
روز را در نباج ماند سپس از راه بصره، اهواز و كرمان رهسپار خراسان شد. [3]
[1] -
مسند الامام الرضا (ع)، ج 1، ص 160، به نقل از قرب الاسناد
[2] -
نِباج بر وزن كتاب در ده منزلى بصره قرار داشت و يكى از منازل حاجيان بصره بود (معجم
البلدان، ج 5، ص 255)
[3] -
اثبات الوصيّه، ص 178-179. در مناقب ابن شهر آشوب، ج 4، ص 242 و بعضى منابع ديگر
نظير اين داستان در بصره و براى فردى به نام «ابن علوان» ذكر شده است. با توجه به
وحدت مضمون هر دو قضيّه احتمال يكى بودن آن قوىتر است
نام کتاب : زندگانی امام رضا نویسنده : رفیعی، علی جلد : 1 صفحه : 162