نام کتاب : زندگانی امام رضا نویسنده : رفیعی، علی جلد : 1 صفحه : 163
در اهواز
امام رضا
(ع) و همراهان پس از ترك «نباج» از طرف باديه به سمت بصره حركت كردند و پس از ترك
بصره با كشتى وارد خرمشهر شدند و از آن جا رهسپار اهواز شدند.
امام (ع)
در اين شهر نيشكر خواست. گفته شد در اين فصل گرما نيشكر يافت نمىشود.
اين
محصول در زمستان به دست مىآيد. فرمود جستجو كنيد پيدا خواهد شد.
ابراهيم
بن اسحاق گفت: سوگند به خدا، سرور من چيزى را كه موجود نباشد نمىخواهد. گروهى در
پى نيشكر رفتند. در اين ميان كارگران اسحاق رسيدند و گفتند: ما مقدارى نيشكر براى
بذر در منزل نگهداشتهايم؛ سپس براى امام (ع) آوردند. [1]
در اهواز
علاوه بر اين كرامت، كرامت ديگرى نيز از آن حضرت ظاهر شد. ابوهاشم جعفرى مىگويد:
من در
جايى به نام آبيدج بودم. هنگامى كه شنيدم امام رضا (ع) وارد اهواز شده است به نزد
آن حضرت
رفتم و خود را به او معرفى كردم و اين نخستين ديدار من با او بود.
امام رضا
(ع) در اين هنگام مريض بود. هوا نيز بسيار گرم بود. حضرت فرمودند: براى من طبيبى
بياوريد. من طبيبى به بالين آن حضرت آوردم. امام نام گياهى را براى طبيب برد و
خواص آن را برشمرد. طبيب گفت: من در روى زمين جز شما كسى را نديدهام كه نسبت به
اين گياه شناخت داشته باشد. شما از كجا اين گياه را مىشناسيد. علاوه بر اين كه
اين گياه در اين زمان و در اين مكان يافت نمىشود .... [2]
در قنطره ارْبُقْ
امام (ع)
پس از خروج از اهواز در كنار پل ارْبُق [3] فرود آمد. در اين منزل، در پاسخ جعفر
بن محمد نوفلى- مبنى بر اين كه عدهاى مىپندارند پدرت زنده است- فرمود:
دروغ
مىگويند، خداوند آنها را لعنت كند. اگر پدرم زنده بود ميراث او (ميان ورثه)
تقسيم
[3] -
اَرْبُقْ به ضمّ باء نام قريهاى است در رامهرمز. اَرْبَقْ و اَرْبُك هم خوانده
شده است و پل اَرْبُق از پلهاى معروف آن منطقه بودهاست (معجم البلدان، ج 1، ص
137)
نام کتاب : زندگانی امام رضا نویسنده : رفیعی، علی جلد : 1 صفحه : 163