نام کتاب : زندگانی امام رضا نویسنده : رفیعی، علی جلد : 1 صفحه : 94
خليفه
مقتدر عباسى مىپنداشت پس از به شهادت رساندن پيشواى معصوم شيعيان، اوضاع سياسى بر
وفق مراد او پيش خواهد رفت و باقىمانده مخالفان و ناراضيان حكومت عباسى از سرگذشت
امام كاظم (ع) عبرت گرفته دست از مخالفت و شورش برخواهند داشت. ولى بر خلاف پندار
وى، كشور اسلامى در سالهاى آخر زمامدارى هارون دستخوش تحولات سياسى و شورشهاى
نظامى گرديد و از هر جا سرو صداى مخالفت بلند شد.
امام رضا
(ع) در مدينه دست به فعّاليتهاى علنى و روشنگر زد. شيعيان و علويان نيز به پيروى
از آن حضرت در عراق و حجاز در واكنش شهادت پيشوايشان حضرت موسىبن جعفر (ع) صداى
اعتراض خود را بلند كردند. [1]
از يك سو
«رافع بن ليث» نواده «نصر بن سيّار»، حاكم ماوراءالنهر، جمعى را گرد خود جمع كرد و
سمرقند و برخى ديگر از نواحى خراسان را متصرف شد. سركشى و طغيان او به حدّى بود كه
خليفه را در خطبهها و نامههاى خود از مقام خويش عزل كرد و با نيروهاى دولتى
اعزامى از سوى «على بن عيسى» و پس از او «هرثمة بن اعْيَن» حاكمان خراسان جنگيد و
گروه زيادى از آنان را كشت. [2]
از سوى
ديگر، در خراسان، مردم ستمديده از ظلم و اجحاف استاندار خليفه، «علىبن عيسى» به
ستوه آمده پرچم مخالفت برافراشتند؛ چندان كه هارون مجبور شد وى را از سمت خود
بركنار كند. [3]
در نواحى
سيستان نيز «حمزة بن عبداللَّهِ» خارجى قيام كرد و مردم آن سامان را از پرداخت
خراج كارگزاران ستمگر خليفه بازداشت. وى بيش از سى هزار نيرو گرد آورد و آنان را
در چند تيپ سازماندهى نمود و هر تيپ را مأمور كرد به منطقهاى از خاك خراسان يورش
برند و هر كجا با عمّال حكومت برخوردند آنان را بكشند و اموالشان را به غنيمت
گيرند. [4]
[1] - در
درسهاى بعدى به تفصيل در اين باره سخن خواهيم گفت
[2] -
الاعلام، زركلى، ج 3، ص 12 و تاريخ طبرى، ج 8، ص 324-328