نام کتاب : زندگی امام سجاد نویسنده : رفیعی، علی جلد : 1 صفحه : 131
«ما از نزد مردى بى دين، شراب خوار، داير كننده مجالس
لهو و فساد، سگ باز و همنشين با دزدان آمدهايم. مردم شاهد باشيد كه ما او را از خلافت
خلع كرديم.» «1»
عبدالله بن حنظله كه مرد شريف، عابد، فاضل و بزرگى بود
گفت:
«مردم من از نزد مردى پيش شما آمدهام كه به خدا قسم
اگر جز فرزندانم كسى را نمىداشتم، با او مىجنگيدم (او هشت پسر داشت كه در سفر شام
همراه وى بودند و از يزيد جايزه گرفته بودند.)
بعد گفت:
«او به ما جايزه داد و ما قبول نكرديم مگر براى اينكه
عليه او قوّت پيدا كنيم.» «2»
عبدالله بن حنظله و ديگر همراهانش مردم را به شورش عليه
يزيد فرا خواندند و بسيارى آنان را اجابت كردند و با عبدالله بر جنگ با يزيد تا مرگ
بيعت كردند. «3»
فرستاده يزيد به نزد اهل مدينه
وقتى خبر نارضايتى و شورش طلبى اهل مدينه به يزيد رسيد،
نعمان بن بشير انصارى را براى نصيحت و دعوت آنان به اطاعت روانه مدينه كرد و نعمان
آنان را از مخالفت بر حذر داشت و از سپاه يزيد ترساند.
عبدالله بن مطيع- از بزرگان و رهبران شورش مدينه- گفت:
«اى نعمان، چه چيز تو را به ايجاد تفرقه و خراب كردن
قيامى كه سبب اصلاح كار ما است، وا مىدارد؟»
نعمان گفت:
«گويا جماعت شاميان را مىبينم كه بر سر شما ريخته و
بر ركابها ايستاده و با شمشيرها بر فرق و پيشانىافراد شمامىكوبند وآسياب مرگ بين
دوگروه مىچرخد وتو برمركبت سوارشده، راه مكه پيش
نام کتاب : زندگی امام سجاد نویسنده : رفیعی، علی جلد : 1 صفحه : 131