نام کتاب : زندگی امام سجاد نویسنده : رفیعی، علی جلد : 1 صفحه : 150
ابنعقيل قيام كرد، نزديك ظهر خبر به مختار رسيد و او
با اطرافيانش براى يارى مسلم حركت كرد و ليكن زمانى به كوفه رسيد، كه سپاه مسلم متلاشى
شده و افراد عبيدالله بر شهر تسلط يافته بودند. عمروبن حُرَيث مختار را امان داد و
عبيدالله وقتى آمدن مختار براى يارى ابن عقيل را فهميد، با چوبدستى چنان به صورت مختار
كوبيد كه پلك چشمش پاره شد. «1»
مختار بعد از شهادت امام حسين با شفاعت عبدالله بن عمر-
همسر خواهر مختار- نزد يزيد از زندان آزاد و از كوفه اخراج گرديد. «2» او كه خبر ابن
زبير و قيام او را در مكه شنيده بود، راهى حجاز شد و هنگام محاصره مكه توسط حصين بن
نُمير در كنار ابن زبير بود. بعد از مرگ يزيد، شرايط كوفه براى قيام مناسب شد و مختار
راهى كوفه گرديد و زمانى به كوفه رسيد كه توابين در حال و هواى قيام بودند.
موضع مختار نسبت به توابيّن
مختار همچون توابين درصدد خونخواهى امام حسين و جنگ با
قاتلان او بود ولى رهبر توابين را شايسته فرماندهى نمىدانست. او سليمان بن صُرد، رهبر
توابين را مرد نظامى، با تجربه و كار آزموده نمىدانست و شيعيان را به يك جنگ برنامهريزى
شده منظم تحت فرماندهى خود دعوت مىكرد.
مختار در اين مرحله موفق نبود و نتوانست سليمان و طرفدارانش
را به خود جذب كند، گرچه بعضى از ياران سليمان تحت تأثير تبليغات مختار از او جدا شدند.
از طرف ديگر، اشراف كوفه از سليمان احساس خطر نمىكردند چون او در فكر مبارزه با عبيدالله
بن زياد و سپاه شام بود، ولى مختار را خطرى جدى مىديدند و به عبدالله بن يزيد حاكم
زبيرى كوفه پيشنهاد دستگيرى مختار را دادند و مختار دوباره زندانى شد.
وقتى در زندان خبر شهادت توابين را شنيد به رِفاعة بن
شدّاد بزرگ بازمانده
نام کتاب : زندگی امام سجاد نویسنده : رفیعی، علی جلد : 1 صفحه : 150