نام کتاب : زندگی امام سجاد نویسنده : رفیعی، علی جلد : 1 صفحه : 186
خصوص بنى هاشم، ممنوعيت نقل احاديث پيامبر (ص) در مورد
اهل بيت و جعل احاديث به نفع دستگاه حاكم و تهديد و تطميع، همه و همه دست به دست هم
داده و اهل بيت عليهم السلام را در مظلوميتى بى نظير قرار داده بود. بعد از گذشت پنجاه
سال از وفات رسول خدا (ص) اهل بيت آن حضرت در دو شهر مكّه و مدينه كه زادگاه و پرورشگاه
اسلام بودند، طرفدار نداشتند و در كوفه نيز دوستداران ايشان تحت سيطرۀ مردى خون
آشام همچون عبيدالله زياد بودند. امام سجاد (ع) در مورد همين برهه از زمان مىفرمايد:
در مكّه و مدينه بيست نفر نيست كه ما را دوست داشته باشد.
گروه مردّدها
از طرف ديگر با شهادت امام حسين شيرازۀ تشكيلات
شيعه از هم پاشيد و اين گروه اصيل اسلامى مىرفت تا به طور كامل از صحنه محو گردد،
زيرا امام محور تشكيلات شيعه بود و امام حسين (ع) در كربلا به شهادت رسيده بود و امام
سجاد (ع) تنها بازماندۀ خاندان نبوت بود كه محور بودن ايشان براى بسيارى از شيعيان
جا نيفتاده بود و به همين جهت در درون جبهۀ شيعه ترديد و سرگردانى راه يافت و
بسيارى از افراد نسبت به امامت امام سجاد (ع) مردّد شدند و عمويش محمد حنفيه فرزند
امام على (ع) را به عنوان امام پذيرفتند. دكتر سيد حسين جعفرى مىنويسد:
«تا هنگامى كه حسين (ع) زنده بود، شيعيان متّحد و يكپارچه
بودند و او را تنها پيشوا و امام خاندان پيامبر مىدانستند، ولى شهادت ناگهانى او و
تقّيه على بن الحسين (ع) تنها فرزند باقيماندهاش كه به زينالعابدن شهرت دارد، شيعيان
را در حال آشفتگى قرارداد و خلايى را در رهبرى فعّال پيروان اهل بيت به وجود آورد.»[2]