responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : زندگی امام سجاد نویسنده : رفیعی، علی    جلد : 1  صفحه : 73

قاطع و پيروزمندانه آن دو بزرگوار در كاخ فرماندارى در برابر دژخيم كوفه و مزدوران وى و پاسخ دندان شكن «عبدالله بن عفيف» در انظار جمعيت به «امير كوفه» و حمايت «ازديان» و «يَمَنيان» از وى و جنگ با نيروهاى حكومتى جنايتكار كوفه را سخت به وحشت انداخت و او را بر آن داشت تا دست به دو اقدام بزند:

1- «عمر سعد» را خواست و از او، فرمان خويش مبنى بر قتل امام حسين (ع) را مطالبه كرد.

- «از بين رفته است.»

- «هر طور شده بايستى بياورى!»

- «از بين رفته است.»

- «سوگند به خدا، بايد آن را بياورى!»

- «مانده است تا در مدينه به عذر جوئى، بر پير زنان قريش خوانده شود. سوگند به خدا، درباره حسين چندان تو را اندرز دادم كه اگر به پدرم «سعد» داده بودم حقّ او را ادا كرده بودم.» «1»

سپس افزود:

«و بد بخت تر و سياه روز تر از من كسى «از كربلا» بازنگشت. از عبيد الله پيروى كردم و خدا را معصيت نمودم و قطع رَحِم كردم.» «2»

نظر «ابن زياد» از اين درخواست اين بود كه اين سند را از «پسر سعد» بگيرد تا به گمان خويش بتواند خويشتن را از گناه كشتن فرزند پيامبر (ص) تبرئه سازد.

2- نامه‌اى به يزيد نوشت و در مورد اسيران كسب تكليف كرد و يزيد از وى خواست كه آنان را به شام بفرستد. «3»

اولين مرحله سفر كاروان اسرا به انجام رسيد و آنان علاوه بر اينكه با صراحت و شجاعت پيام شهداى كربلا را رساندند، توانستند بذر انقلاب را در كوفه بپاشند و به زودى اين بذر به ثمر نشست و نتايج پربارى در پى‌آورد كه در صفحات آينده به خواست‌

نام کتاب : زندگی امام سجاد نویسنده : رفیعی، علی    جلد : 1  صفحه : 73
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست