responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : زندگی امام سجاد نویسنده : رفیعی، علی    جلد : 1  صفحه : 72

كه در حمايت از على (ع) هر دو چشم خود را از دست داده بود، (يكى را در نبرد «جمل» و ديگرى را در جنگ «صِفّين») از وسط مجلس برخاست و فرياد كشيد:

«اى پسر مرجانه! دروغگو تو هستى و پدرت و آنكس كه ترا بر اين منصب گمارده و پدرش، اى دشمن خدا! فرزندان پيامبران را مى‌كشيد! و بر منبر مؤمنان چنين سخنانى بر زبان مى‌آوريد!!»

«ابن زياد»- كه انتظار چنين واكنشى را از كوفيان نداشت- سخت ناراحت شد و گفت: «گوينده اين سخنان كيست؟» «ابن عفيف» در كمال قدرت و شهامت گفت:

«من هستم اى دشمن خدا! خاندان پاكيزه‌اى را كه خداوند آنان را از هر پليدى پاك گردانيده مى‌كشى و ادعاى مسلمانى مى كنى!! ...»

«ابن زياد» بيشتر به خشم آمد، چنانكه رگهاى گردنش باد كرد. فرياد كشيد: «او را نزد من آوريد!»

مزدوران از هر سو بر وى تاختند تا دستگيرش كنند. افراد قبليه‌اش مانع شدند و او را از مسجد بيرون بردند.

«پسر زياد»- كه در اين مرحله نيز شكست خورد- پس از بازگشت به كاخ، تصميم گرفت هر طور شده از پيرمرد نابينا انتقام بگيرد. گروهى را براى دستگيرى وى به خانه‌اش فرستاد. قبائل «ازد» و «يمن» به حمايت از «ابن عفيف» در برابر نيروهاى حكومت ايستادگى كردند. مأموران كمك خواستند، «ابن زياد» كمك فرستاد و فرمان جنگ داد. نبرد سختى در گرفت. عدّه‌اى كشته شدند. جلادان «يزيد» موفّق شدند خود را به در خانه رسانده، در را بشكنند و وارد خانه گردند و «عبداللّه» را دستگير كنند و نزد امير ببرند.

«عبيد اللّه» دستور داد گردن او را بزنند و جسدش را به دار آويزند. «1»

كسب تكليف از «يزيد»

سخنان افشاگرانه زينب كبرى‌ (س) و امام سجّاد (ع) در برابر كوفيان، موضع‌

نام کتاب : زندگی امام سجاد نویسنده : رفیعی، علی    جلد : 1  صفحه : 72
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست