نام کتاب : زندگی امام سجاد نویسنده : رفیعی، علی جلد : 1 صفحه : 84
ابىطالب است. من فرزند فاطمه زهرايم، من فرزند سيد زنانم.
من فرزند .... من فرزند ....» «1»
تكيه امام در اين خطبه شريف بر شناساندن خود و پدرش به
عنوان فرزندان نسبى رسول خدا و از خانواده فضيلت بود. فضائلى از جد، جده و پدرش بيان
كرد كه آن مردم به هيچ وجه نشنيده بودند. آراسته بودن خود را به اخلاق عالى و مورد
عنايت خدا بودن خويش را ياد آورد و ....
مردم با شنيدن اين سخنان، به شيون افتادند. بيم شورش عمومى
مىرفت. يزيد براى ساكت كردن امام به مؤذن متوسل شد و دستور اذان داد، مؤذن به اذان
ايستاد:
اللهاكبر، الله اكبر.
امام از فرصت استفاده كرد و از فاصله جملات اذان كمك گفت
و پس از الله اكبر مؤذن فرمود:
«آرى، خدا بزرگتر، برتر، با جلالتر و كريمتر از آن است
كه بترسم و پرهيز كنم.»
و وقتى مؤذن گفت: «اشهد ان لا اله الا الله»، امام فرمود:
«آرى با هر شاهدى شهادت مىدهم و بر هر منكرى حمل مىكنم
كه جز او خدايى و پروردگارى نيست.»
و وقتى مؤذن گفت: «اشهد ان محمداً رسول الله»، امام عمامه
از سر برداشت و به مؤذن گفت:
«به حق اين محمد از تو مىخواهم كه ساعتى مكث كنى.»
بعد به يزيد رو كرد و فرمود:
«اى يزيد اين محمد جد توست يا جد من؟ اگر بگويى جد توست،
دروغ گفته و كفر ورزيدهاى و اگر جد
نام کتاب : زندگی امام سجاد نویسنده : رفیعی، علی جلد : 1 صفحه : 84