نام کتاب : زندگی امام سجاد نویسنده : رفیعی، علی جلد : 1 صفحه : 96
سؤال مىكردند كه آيا غم شما را نهايت و حزن شما را پايانى
نيست كه سرآيد؟ و آن حضرت مىفرمود:
«واى بر شما، يعقوب پيامبر دوازده فرزند داشت كه يكى
از آنان ناپديد شد، در مصيبت فراق او مويش سفيد، كمرش خم و چشمانش نابينا شد، در حالى
كه فرزندش زنده بود- وا و هم مىدانست- ولى من در يك نيمروز پدر، برادر و هفده نفر
از مرادن خانوادهام را در پيش چشم خود كشته ديدم، با اين همه چگونه حزن و اندوهم تمام
شود يا گريهام كم گردد.» «15»
همانطور كه قبل از اين يادآورى كرديم، گريه امام سجاد
عليه السلام بر واقعه كربلا، جدا از تأثر روحى، يك مبارزه سياسى بود. امام مىخواست
با گريههاى مداوم خود خاطره عاشورا را زنده نگه دارد و از محو شدن آن مانع شود. وقتى
شخصيتى عظيم، عالم، زاهد و فاضل چون امام سجاد گريه مىگرد، افرادى كه اين گريهها
را مىديدند و يا خبر آن را مىشنيدند، اگر علت آن را مىدانستند، ناخود آگاه حادثه
كربلا برايشان تداعى مىشد مظلوميت اهل بيت، پيام آنان و حتاكى و ستمگرى خاندان اموى
در خاطرهايشان تجديد مىشد و اگر علت آن را نمىدانستند، اين سؤال بزرگ در ذهنشان نقش
مىبست كه: چرا على بن الحسين با اين مقام، علم، زهد، صبر و فضل اين همه گريه مىكند؟
بىشك مثل او فقط براى از دست دادان عزيزانش گريه نمىكند چه اينكه مىداند مرگ حق
است و عبور از دنيا به مرحله آخرت و رسيدن به كمال؛ پس بدون شك گريه او علت مهمى دارد
و آن هم جز زنده نگه داشتن حماسه عاشورا چيز ديگرى نيست.
امام علاوه بر خويشتن، ديگران را نيز به شركت در اين مبارزه
فرا مىخواند و مىفرمود:
«هر مؤمنى كه به جهت كشته شدن مظلومانه امام حسين (ع)
اشكهايش برگونه جارى شود، خداوند او را ساليانى طولانى در غرفههاى بهشت مسكن مىدهد
و هر كس به جهت مصيبتهايى كه بر ما
نام کتاب : زندگی امام سجاد نویسنده : رفیعی، علی جلد : 1 صفحه : 96