نام کتاب : زندگانی امام صادق نویسنده : رفیعی، علی جلد : 1 صفحه : 184
خطوط
اصلى ايدئولوژى اسلام پديد آمده بود، كار پيگير و دراز مدت خود را براى ايجاد
تحوّل فرهنگى و عينيّت بخشيدن به نظام اصيل اسلامى و احياى قرآن و سنّت پيامبر (ص)
آغاز كرد. و موفّق شد بذر تحرك و سازندگى را در جامعه ايستا و منحطى كه مردم آن،
ساليان درازى بر اثر محروم بودن از امامان و رهبران الهى در مرداب انديشههاى
خرافى و جاهلى و انگيزههاى پست غرق شده و از حقيقت اسلام دور افتاده بودند، بكارد
و از آنان انسانهاى صالح بسازند؛ انسانهايى كه بتوانند بار سنگين رستاخيز دوباره
اسلام را بر دوش بگيرند و انقلابى همانند انقلابى كه پيامبر (ص) در متن جامعه
جاهلى زمان خود پديد آورد، پديد آورند.
عناصر
اصلى اين انقلاب فرهنگى پس از واقعه عاشورا، به دست امام سجاد (ع) پرورده شد. رمز
عدم برخورد حادّ و تند پيشواى چهارم با خلفاى زمان خود همين است.
بدون شك
اگر آن برخوردهاى تند و سرشار از طعن و ادعاى استحقاق خلافت و حكومت كه نمونههايى
از آن را در زندگى موسى بن جعفر و برخى ديگر از ائمّه با خلفاى زمان خود مشاهده
مىكنيم، ميان امام سجاد و عبدالملك بن مروان، مقتدرترين خليفه اموى، روى مىداد،
امام پيش از آنكه موفق به انجام رسالت زيربنايى خود شود به شهادت مىرسيد و انجام
هر گونه كار فرهنگى از سوى امامان بعد نيز با مشكل اساسى مواجه مىگشت. [1]
امام
باقر (ع) برنامههاى بنيادى و فعّاليتهاى فرهنگى پدر بزرگوارش را با گستردگى بيشتر
ادامه داد. در نتيجه، زمينه براى گرايش افراد بيشتر به دستگاه امامت فراهم شد؛
چندانكه وقتى آن بزرگوار وارد مسجد پيامبر (ص) مىشد جمعيت انبوهى از شيعيان گرد
او را گرفته از مسائل فقهى سؤال مىكردند.
اين
فعّاليتها چنان مؤثر و موفقيّت آميز بود كه شيعيان- كه تا آن روز مسائل مربوط به
حلال و حرام خود را بناچار از فقهاى عامّه فرا مىگرفتند- خود حوزه درس تشكيل داده
و مردم، از جمله عامه را آموزش مىدادند.