نام کتاب : زندگانی امام صادق نویسنده : رفیعی، علی جلد : 1 صفحه : 42
داوود بن
على، فرماندار مدينه، يكى از ياران و خدمتگزاران امام صادق (ع) به نام «معلى بن
خنيس» را به شهادت رسانيد. امام (ع) وقتى از جريان شهادت او آگاه شد، به درون
اتاقش رفت و شب را تا صبح به عبادت پرداخت. سپيده دم اين دعا از زبان آن حضرت
شنيده شد:
اى صاحب
قوت قدرتمند، و اى صاحب عقوبت سخت، و اى صاحب عزتى كه تمامى آفريده هايت در برابر
آن، خوار و ذليل است؛ شر اين طاغوت را از ما دفع كن و انتقام ما را از او بگير!
هنوز
نيايش امام (ع) به پايان نرسيد بود كه صداى شيون از خانه داوود بلند شد و گفته شد
كه وى ناگهان مرده است. [1]
حكم بن
عباس كلبى، شاعر سر سپرده بنى اميه، پس از شهادت «زيد بن على» شعرى در هجو وى با
مضمون ذيل سرود:
ما زيد
را بر چوبه دار زديم و هرگز نديدهام كه مهدى بر دار آويخته شود. و شما از روى
سفاهت، على (عليه السلام) را با عثمان مقايسه كرديد، در حالى كه عثمان از على برتر
و پاكتراست. [2]
امام (ع)
وقتى اين شعر را شنيد، دست به دعا بر داشت واز خدا خواست كه حيوان درندهاى را بر
او مسلط كند واو را بدرد. از قضا بنى اميه او را براى ماموريتى به كوفه اعزام
كردند. در راه، شيرى بر او يورش برد و او را دريد و خورد. [3]
اينها
نمونههايى از استجابت دعاى امام (ع) در حق دشمنان خدا و پيامبر (ص) بود.
موارد
فروان ديگرى از استجابت دعاى آن حضرت در حق دوستان خدا و ياران خود در كتابهاى
تاريخ و حديث ثبت شده است كه به لحاظ محدوديت درس از ذكر آنها صرف