نام کتاب : زندگانی امام صادق نویسنده : رفیعی، علی جلد : 1 صفحه : 64
خوشبخت و
سعادتمند كسى است كه از ما پيروى كند و سيه روز و تيرهبخت كسى است كه به مخالفت
ما برخيزد.
بعضى از
مردم در زبان، مدعّى دوستى ما هستند؛ در حالى كه در عمل دوستدار دشمنان ما و
همنشينان و ياران آنان مىباشند. چنين كسانى به كلام پروردگار ما (قرآن) گوش
فرانداده و بدان عمل نكردهاند.
امام
صادق (ع) در اين سخن كوتاه ولى پر محتوا و متعرّضانه، شايستگى خود و پدر گرامىاش
را براى رهبرى جامعه اسلامى و جانشينى از پيامبر (ص) به عنوان برگزيدگان خداوند به
اثبات رسانيد و پيروى از جبهه امامت را مايه سعادت افراد دانسته؛ در مقابل، خط
مقابل جبهه امامت را به عنوان دشمنان برگزيدگان خدا، قلمداد كرده و پيروى از
سردمداران آن جبهه را عامل بدبختى و شقاوت دانسته و در پايان به مردم هشدار داده
است كه چنانچه از دشمنان خط امامت پيروى كنند، از دستورات الهى در قرآن، روى بر
تافته و آنها را زير پا نهادهاند.
سخنان
روشنگرانه و متعرّضانه امام صادق (ع) به وسيله «مسيلمة بن عبد الملك» به گوش
برادرش هشام، خليفه اموى كه براى انجام مناسك حج به مكّه آمده بود رسيد و خشم وى
را برانگيخت؛ ليكن او در آنجا نتوانست كارى بكند و به محض آنكه امام باقر و امام
صادق (ع) به مدينه بازگشتند، فرمان احضار آنان را به شام صادر كرد. خود امام صادق
(ع) به تفصيل، جريان احضار خود و پدر بزرگوارش را به شام توسط هشام نقل مىكند كه
ما- به لحاظ محدوديت حجم درس- اجمال آن را از زبان آن حضرت نقل مىكنيم.
پس از
آنكه به مدينه بازگشتيم فرمان احضار من و پدرم به شام توسط پيكى به فرماندار مدينه
ابلاغ شد و ما ناچار رهسپار شام شديم. چون به دمشق رسيديم، هشام سه روز ما را معطل
كرد و روز چهارم در حالى كه خود بر تخت سلطنتى نشسته و سپاهيان و درباريانش در دو
طرف او با همه تجهيزات و ساز و برگ نظامى ايستاده بودند، ما را به حضور پذيرفت.
سپس براى آنكه پدرم را تحقير كند و مقام و منزلت او
نام کتاب : زندگانی امام صادق نویسنده : رفیعی، علی جلد : 1 صفحه : 64