نام کتاب : زندگانی امام صادق نویسنده : رفیعی، علی جلد : 1 صفحه : 92
به ميراث
نهادن آن به دودمان خود، وارد آوردن فشار اقتصادى بر تودههاى مردم، ايجاد جوّ
خفقان و بيم در سطح جامعه، روى آوردن به زراندوزى، اسرافكارى، عياشى و بزمهاى
شاهانه و .... ابن ابى الحديد، دانشمند سنّى و شارح نهج البلاغه در مقدمه كتاب خود
در مقام مقايسه روش اميرمؤمنان (ع) با روش ديگر خلفا مىنويسد:
اميرمؤمنان
(ع) به شريعت، مقيد و پايبند بود و مخالفت و تجاوز از آن را روا نمىدانست و
بدانچه دين، آن را حرام كرده بود عمل نمىكرد؛ چرا كه خود آن حضرت فرمود: «اگر
ديانت و تقوا نبود من زيركترين و سياستمدارترين مردم عرب بودم». در حالى كه ديگر
خلفا چنين نبودند. آنان در چارچوب مصالح و منافع خود عمل مىكردند؛ خواه مطابق با
اسلام باشد و خواه مخالف آن. [1]
نگرش
كلّى زمامداران اين دوره به منصب خلافت، همان نگرشى بود كه پيشوايشان ابوسفيان
داشت، آنجا كه پس از انتقال خلافت به عثمان خطاب به امويان گفت:
امر
خلافت (پس از رسول خدا (ص)) در دست «تيم» (طايفه ابوبكر) قرار گرفت، در حالى كه
ربطى به آنان نداشت؛ پس از آن در دست طايفه «عدى» افتاد كه دورتر و دورتر بود.
اكنون به جايگاه اصلى خود بازگشته و قرارگاه خويش را بازيافته است. آن را در بين
خود، موروثى كرده ميان فرزندان خود بگردانيد كه نه بهشتى در كار است و نه جهنّمى. [2]
و نيز
همانى بود كه معاويه پس از دستيابى به قدرت، خطاب به مردم كوفه گفت:
اى مردم
كوفه! مىپنداريد كه من به خاطر نماز، زكات و حج با شما جنگيدم؟
مىدانستم
كه شما آنها را انجام مىدهيد. من بدين جهت با شما نبرد كردم كه بر شما حكمرانى
كنم و اينك، خداوند خواسته مرا برآورده است، هر چند شما آن را خوش نمىداريد.
اكنون بدانيد، هر خون و مالى كه در اين فتنه بر زمين ريخته و تلف شده،