نام کتاب : تاریخ زندگانی امام هادی نویسنده : رفیعی، علی جلد : 1 صفحه : 157
احساس كرد اين خبر جز از ناحيه امام عليه السلام و علم
امامت امكان ندارد با اين سرعت به مدينه رسيده باشد، موضوع را به صورت قطعى از ناحيه
خود تشريح كرد.
* امام عليه السلام در اين گفتگو به صرف بازگو كردن حادثه
به عنوان يك خبر بسنده نكرد؛ بلكه آن را در چارچوب قدرت، مشيّت، حاكميّت و فرمان خداوند
دانست و با بيان ظريف و جالبى به يكى از سنّتهاى تغييرناپذير الهى اشاره كرد و در حقيقت،
ذلّت و نكبت متوجّه به سردمداران عباسى را معلول جنايات و ستمگريهاى آنان دانست و اين
بيان هشدارى به حكّام آينده عباسى بود كه چنانچه آنان نيز روش نياكان خود را دنبال
كنند به سرنوشت ايشان دچار خواهند شد.
7. موقعيّت امام عليه السلام با «بغاى بزرگ» يكى از افسران
عالىرتبه و متنفّذ حكومت عباسى.
درباريان، فرماندهان و سرداران نظامى دستگاه خلافت عباسى
نيز كه همچون اربابانشان، پايبند حكومت و دلبسته قدرت بودند، نسبت به علويان، بويژه
امامان عليهم السلام دشمنى و كينه خاصى داشتند. از اين رو پيشوايان دين به همان نسبت
كه خود را از حكمرانان دور نگهداشته و در برخورد با ايشان احتياط مىكردند، نسبت به
وابستگان حكومت نيز چنين بودند. ولى در مواردى كه زمينه را مساعد مىديدند سعى مىكردند
به بهانهاى با ايشان تماس گرفته آنان را به مسير حق رهنمون سازند و يا دست كم، از
وجود آنها براى رفع مشكل شيعيان استفاده كنند. برخورد امام هادى عليه السلام با «بغاى
بزرگ» در مدينه نمونهاى از اين سياست است.
پيش از بيان ديدار امام عليه السلام با «بغا» به پارهاى
از اظهارنظر مورّخان درباره اين سردار بزرگ ترك اشاره مىكنيم تا به اهميّت و موقعيّت
برخورد امام عليه السلام با او پى ببريم. «مسعودى» مىنويسد:
در ميان تركها، «بغا» پايبند به دين بود و نسبت به علويان
مهربانى و خوشرفتارى مىكرد. [1]