responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : تاریخ زندگانی امام هادی نویسنده : رفیعی، علی    جلد : 1  صفحه : 18

مى‌ديد كه چگونه دستگاه خلافت براى مشغول ساختن مردم و منحرف كردن افكار آنان از مسأله مبارزه با جنايات و ستمگريهاى خلفاى غاصب، به بحثها و مناقشات فرهنگى و اعتقادى دامن مى‌زند و به اين بهانه گروه زيادى از عالمان و صاحبنظران را به قتل رسانده يا به گوشه زندان مى‌افكند. از ديگر سوى مى‌ديد كه پدر بزرگوارش از طرف حكومت وقت، در محدوديّت شديد به سر مى‌برد و دستگاه خلافت سعى مى‌كند با گماردن جاسوسان، تمامى حركات و فعّاليّتهاى آن حضرت را زير نظر گرفته، ارتباط او را با پايگاه‌هاى مردمى قطع كند.

امام هادى عليه السلام از همان خردسالى با ترفندها و سياست‌بازيهاى حاكمان جور و رسالت سنگينى كه پيشوايان نور در قبال آنان برعهده دارند آشنا شد و خود را براى عهده‌دارى مسؤوليّت امامت در شرايطى مشابه شرايط دوران پدر گرامى‌اش و مبارزه‌اى پيگير و بنيادى با سردمداران كفر و طاغوتهاى زمان، آماده مى‌ساخت.

موضع ظلم ستيزى در زندگى شش يا هفت سال و اندى آنحضرت در زمان پدر بزرگوارش كاملًا محسوس است. به عنوان نمونه احمد بن محمّد بن عيسى به نقل از پدرش مى‌گويد:

وقتى ابوجعفر عليه السلام آماده حركت به سوى عراق شد ابوالحسن را در دامنش نشاند و فرمود: از اشياء زيبا و ارزشمند عراق چه ارمغانى را دوست مى‌دارى كه برايت هديه آورده شود؟ گفت: شمشيرى كه بسان شعله آتش (سوزنده و برّنده) باشد.

سپس خطاب به فرزند ديگرش «موسى» فرمود: تو چه سوغاتى دوست دارى؟

گفت: فرش خانه.

امام جواد عليه السلام فرمود: ابوالحسن به من شباهت دارد و اين (موسى) به مادرش. [1]


[1] - اثبات الوصيّة، ص 193

نام کتاب : تاریخ زندگانی امام هادی نویسنده : رفیعی، علی    جلد : 1  صفحه : 18
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست